طولانیترین متن فارسی بدون نقطه را توانستهام در بیش از هفتهزار کلمه، بنویسم
- ما خودمان را نباید به مردم تحمیل کنیم و یا کاری کنیم تا حمل بر اظهار فضل، خودنمایی یا تفاخر بوده باشد که بهشدت، منع شدهایم از اینها که صدمه به روح و روان آدمی است. البته کسی که دوست دارد و علاقهمند است، دنبال نوشته اینچنینی و هنرهای دیگر هم میرود و هرطوری شده، نویسندهاش را هم پیدا میکند.
به گزارش رسانه یادآوری و بازنشر از «خبر فوری»
در هر رشتهای از هنر، کسانی هستند که سعی میکنند کاری بیبدیل انجام دهند که دیگرهنرمندان، شاید از انجام آن، ناتوانند. در عرصه نویسندگی و شعر و شاعری نیز، هنرمندان و نوابغی را داشتهایم که با اصول و فن بیان و بدیع و … شعرهایی را سرودهاند و نوشتههایی را تولید کردهاند که در نوع خود، بیبدیل بوده است. در اینجا، نمونهای از این جنس نویسندگان را که اینبار در نوشتن، خلاقیت و هنر، به خرج دادهاند، برایتان معرفی میکنیم. خالق نوشتهای که از آغاز تا پایان آن، کلمهای را نمیبینید که نقطهای داشته باشد؛ چیزی که در ابتداء، ممکن است ساده به نظر برسد. صاحب این اثر، محمدرضا باقرپور، نویسنده و پژوهشگر آذربایجانی و یک ارسبارانی است که در کنار همه اینها، خود روزنامهنگار و مدیر مسؤول نشریه است؛ با ایشان تماس گرفتهایم و مصاحبهای را با وی، ترتیب دادهایم که در ذیل، میخوانید:
اخیراً، در کنار سایر کارهای خوبتان، شاهد خبر کاری جدید از شما در حوزه نویسندگی بودهایم که به نظر میرسد در نوع خود، کمنظیر یا احتمالاً، بینظیر بوده باشد؛ همین نوشته بدون نقطهتان؛ میخواهیم بپرسیم: آیا مشابه این کار، قبلاً شده است؟
این کار من درواقع، یک کار اول و یک کار جدید نیست؛ قبلاً، نوشتههای بدون نقطه را در زبان عربی و فارسی داشتهایم؛ ما خطبه بینقطه امام علی علیه السلام را داریم که باعث شگفتی هم عوام و هم حتی خواص و اهالی قلم میشود؛ این را بیشتر، کسی لمس میکند که خود، مشابه این کار را کرده باشد. امام علی علیه السلام آمدهاند خطبهای را ایراد فرمودهاند که در جملات آن، از حروف معجمه و منقوط، استفاده نشده است. طبق اسناد و مدارک موجود، تازه این خطبه، تمام و همه آن چیزی نیست که امام علی علیه السلام ایراد فرمودهاند و ظاهراً، بیشتر از آن هم بوده است که در نوشتههای موجود و بهجامانده، همگی آنها نیست و آورده نشده است. حضرت علی علیه السلام، خطبه بدون نقطه را، پس از مذاکره اصحاب و بدون درنگ و بلافاصله، ایراد فرمودهاند که این، بسیار شگفتانگیز و فوق توانایی یک بشر عادی است که نشانگر تسلط کامل آن حضرت به کلمات، جملات و ادبیات عرب میباشد. با اندک دقتی، میشود فهمید این خطبه، از مراتب علمى و فکرى بالای امام علی علیه السلام حکایت دارد که بدون درنگ و تأمل و بلافاصله پس از صحبت و درخواست اصحاب، به ایراد آن پرداختهاند. این گفته آن حضرت، در مورد توحید و نبوت و صفات الهى و سنت و سیره رسول الله صلَّى الله علیه و آله است که مردم را به تبعیت از آن حضرت و خوداندیشی و خودسازى، دعوت میفرمایند. در اینکه این کار، آیا قبلاً شده، خوُب در زمان قاجار هم، یک متن بدون نقطه، نوشته شده از سوی میرزا محمد الویری و متعلق به ایشان، خطاب به احمدخان سیف الممالک؛ بعد از آن نیز، مشابه این کارها، بارها اما به صورت جسته و گریخته و خیلی کوتاه، انجام یافته است که مهمترین و معروفترین آنها، شاید همین نوشته مرحوم حضرت آیت الله حسنزاده آملی رحمت الله علیه بوده باشد که با مضامین عالی، در وصف پیامبر اکرم صلَّى الله علیه و آله تدوین شده است. متن بدون نقطه، در اشعار برخی شاعران، همچون اهلی شیراز ی، میرزا عبدالوهاب قطره، وصال شیرازی و ابوالقاسم هم دیده میشود. تعداد نویسندگان جدی متنهای بدون نقطه، شاید به هفت، هشت نفر هم نرسند که البته در بین آنها، دو، سهتایشان خوب هستند و قابل قبول؛ هم به لحاظ محتوا و معنا و هم به لحاظ تعداد جملات.
اگر این کار قبلاً شده است، به نظرتان، چه ضرورتی داشته و چرا احساس کردهاید این کار، دوباره باید بشود و اصلاً این کار، نتیجه، پیام و یا اثری دارد یا بیشتر و صرفاً، جنبه تفننی آن، مد نظر بوده است؟
میخواستم یک کاری انجام بدهم که کمنظیر و درواقع، بینظیر بوده باشد؛ میخواستم نشان بدهم که در حوزه نویسندگی هم، مثل سایر حوزههای هنری، دست و بالمان باز است و میتوان کارهای متنوعی را هم انجام داد. این نوشته من، وجه مشخصهاش که آن را از سایر موارد مشابه قبلی، به جز متن خطبه امام علی علیه السلام که اصلاً و ابداً، قابل قیاس با همدیگر نیست و این طبیعی و کاملاً هم بدیهی است که بحثی در آن نداریم، متمایزش میکند، این است که این متن، درواقع طولانیترین متن فارسی بدون نقطه است که تا به حال و تا به این لحظه، نوشته شده است؛ در موارد مشابه قبلی، بیشتر تا ۴۰۰ کلمه یا حداکثر ۸۰۰ کلمه بوده کل چنین متنهایی؛ درحالی که نوشته اینجانب، بیش از ۷۰۰۰ کلمه را دربرمیگیرد که ادامه هم دارد؛ یعنی ده، یازده صفحه که درواقع، بیش از ده برابر، طولانیتر از موارد مشابه قبلی است. این نوشته، شروعش، از نیمه شعبان، یکم اردیبهشتماه سال ۱۳۹۸ بوده و تا عید سعید غدیرخم همان سال، مصادف با ۲۹ مردادماه، به مدت ۴ ماه، به طول انجامیده که به معنای واقعی، شبانهروزی کار کردهام؛ بعدش هم که، جهت ثبت اثر و اخذ گواهی برای ارائه، در سامانه مربوط بارگذاری شده؛ علاوه بر آن، در سامانه و مرکز مالکیت معنوی سازمان ثبت اسناد و املاک کشور نیز، این نوشته، در حال به ثبترسانی است.
اینکه چه ضرورتی داشته است چنین نوشتهای، الزاماً ضرورتی نداشته است؛ این، درواقع، یک اثر هنری است در کنار همه اشکال و انواع هنرهای دیگر و انگیزه خاصی هم نداشتهام؛ برای خودم جالب بود و یک تفننی بود این کار و اینکه میخواستم یک رفرنس قابل دسترسی بوده باشد از مجموعه کلمات فارسی بدون نقطهای که در یکجا، جمع شده است؛ برای آیندگان و آنهایی که میخواهند مشابه چنین نوشتهای را بنویسند. این کار، در ابتدا، سهل به نظر میرسد اما وقتی میخواهی یک جمله بدون نقطهای بگویی، میمانی. کسی که این کار را میکند، باید تا حدودی، اشراف داشته باشد بر لغات فارسی و عربی و گنجینه لغاتِ موجود در ذهنش، گستردهتر بوده باشد.
این کار، سختی خاصی نداشت برایتان؟
بله؛ سختی که داشت؛ اما یک سختی شیرینی به همراه داشت. فعلها در زبان فارسی، بیشترشان نقطه دارند و این، کار را سختتر میکرد؛ یعنی میآمدی یک جملهای را با شور و ذوق تمام و موفقیت، مینوشتی و در آخر کار، میماندی به خاطر فعلش و در فعلش. اولش هم که در حد یکی، دو جمله و در پارهکاغذی مینوشتم و بیشتر، جنبه آزمایشی و تفننی داشت؛ میخواستم ببینم واقعاً میشود این کار را انجام داد؟ بعد، به یک پاراگراف تبدیل شد؛ یک کار جدی نبود و برای دل خودم بود؛ به چند نفر از دوستان و همکاران که نشان دادم، تشویق شدم و همگی گفتند ادامه بدهم؛ من هم ادامه دادم و برایم، لذتبخش بود؛ مثل یک بازی بود؛ هرروز که جلوتر میرفتم، لذت بیشتری میبردم از این کارم؛ تا اینکه جدی شد این کار.
این نوشته بدون نقطه، در چه موضوعی است؟
مشخصاً نمیشود گفت در چه موضوعی است؛ چون به لحاظ نوع خاص این نوشته و سختی کار، محدودیت داشتم؛ اینکه بتوان در موضوع خاصی تنظیم کرد و البته به نظرم، جالب و جذاب هم درنمیآمد و یکنواختی، از جذابیت آن میکاست. این نوشته، شرح حال چندسطری خیلی کوتاه و مختصری از خودم و قسمت عمده آن، بیشتر با محتوای معنوی بوده است؛ در مورد امام حسین علیه السلام و کربلا هم آوردهام؛ در مورد غدیرخم هم اشارهای شده و به خیلی از موارد و مسائل مربوط به زمان معاصر، مانند: آسیبهای اجتماعی و در آخر هم، با تقاضای دعا و با صلوات بر محمد و آل محمد، خاتمه یافته است.
عنوان این نوشتهتان را گفتید گذاشتهاید «مهمله مهآلود»؛ معنای آن چیست و منظورتان، چه بوده است دقیقاً از این عنوان؟
شما استحضار دارید که حروف در یک تعریفی، دو جور هستند: حروف نقطهدار که منقوط اطلاق میشود برایشان و حروف بدون نقطه که مهمله یا معجمه گفته میشود و من هم عنوان این نوشته را مهمله گذاشتهام که نشانگر و گویای بدون نقطه بودن متن باشد و مهآلود برای اینکه خواستم بگویم این متن، هم بدون نقطه است و هم واقعی است اما در عین حال، مبهم است؛ مثل شخصی که در هوای مهآلودی، در بالای یک بلندیای مانند کوه، ایستاده و وجود دارد و حضور هم دارد و واقعی هم است؛ معلوم است یک انسان است اما معلوم نیست چه کسی است یا چه چیزی، همراهش هست و این نوشته من هم، چنین وضعیتی را دارد.
در نظر دارید این نوشته را به چه شکلی، ارائه بدهید؟
نمیدانم؛ هنوز فکری نکردهام در این باره؛ حجمش، در حدی است که میشود حتی کتابش کرد؛ کتابی در قطع کوچک، مثل: جیبی یا پالتویی که همراه شخص باشد؛ الآن، بیشتر مردم و مخاطبان، در فضای مجازی، حضور دارند؛ شاید هم همزمان، در فضاهای مختلف مجازی، بارگذاری شود و امکان دانلود آن فراهم گردد یا به عنوان یک نوشته، در کنار سایر نوشتههای دیگر و در یک مجموعهای، آورده شود یا در مطبوعات بشود درج و منعکس کرد. شاید هم به صورت دیکلمه و همراه با صداگذاری، ارائه و خوانش شود که دوستان هنرمندی برای این کار سراغ دارم که میتوانند این کار را در بهترین شکلی، در استودیو ضبط صدا برای ارائه به صورت کتاب گویا و موارد مشابه، آماده کنند. خودم، بیشتر تمایل دارم این نوشته، به صورت خط نستعلیق و مثلاً شکسته و در قالب اثری نفیس و رنگی، حتی اگر شده، همراه با نقاشی، تحریر شود و به موزه آستان قدس رضوی یا به موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه سلام الله علیها اهداء شود تا در بهترین شکلی، در معرض دید همگان قرار گیرد؛ پیشنهادی که یکی از استادان برجسته خوشنویسی نیز، پسند کردند.
امیدواریم خوانندگان، از خواندن یا شنیدن این متن شما که ارائه خواهید کرد، لذت ببرند و «خبر فوری» این نوید را به شما میدهد که آماده درج متن کامل آن است.
من هم امیدوارم این متن، برای خوانندگان، جالب بوده باشد و تشکر میکنم از «خبر فوری» که چنین فرصتی را برای بنده فراهم آورده است.
بهترین و بدترین کلمه یا جملههای این متنتان یادتان است؟
مگر میشود یادم نباشد؛ بارها این متن، خوانش شده است؛ بهترین و والاترین کلمات، الله و بعدش هم حضرت ولیعصر و اسامی برخی از امامان و پیامبران و بعدش هم، واژه مادر، بهترین کلمهها هستند؛ «مرد ملاّک و طمّاع»، «عمروعاص»، «مرادیِ مردود و مطرود» همین ابن ملجم مرادی، «وعدههای واهی مسؤولها» و تعدادی دیگر که اکنون، دقیقاً در یادم نیست، بدترین کلمهها و مفاهیم بدون نقطه هستند.
به نظر خودتان، این اثر، یک شاهکار و یک اثر برجسته محسوب میشود در ادبیات فارسی؟
نه؛ چه شاهکاری؟ من چنین تصوری ندارم؛ در مقابل اشعار و نوشتههای مولوی و حافظ و سعدی و بسیاری از نویسندگان و ستارگان آسمان ادبیات فارسی، چه در گذشته و چه در زمان معاصر، اینها چیزی نیست به نظرم. البته آیندگان آن را خواهند خواند و نظر خواهند داد و من هم به دنبال این نبودهام و نیستم که این، شاهکار بوده باشد یا به خاطر آن، تقدیری و تشکری بشود از من؛ واقعاً دنبال این نبودهام و نیستم؛ من این را ابتدائاً، برای خودم و دل خودم نوشته بودم و بعد هم که دوستان، مطلع شدند و مکرر، پیشنهاد دادند و خواستند عرضه بشود؛ من هم متقاعد و راغب شدم و اطاعت کردم تا در اولین فرصت و پس از سپری شدن برخی اقدامات اداری و قانونی، ارائه شود.
شما، علاوه بر یک عنوان کتاب منتشرشده در حوزه فرهنگ، چندین عنوان هم کتاب نوشتهاید اما چنانکه قبلاً هم در مصاحبههای دیگری هم به آن اشاره کرده بودید، هنوز چاپ نکردهاید؛ بفرمایید در چه موضوعی است این نوشتهها و چرا به چاپ نمیرسانید؟
الان، کتابخوان کم شده است و این را با مراجعه به آمار سرانه مطالعه و کتابخوانی در ایران میشود فهمید و البته اکنون، شکلهای عرضه کتاب و کلاً عرضه نوشته هم متفاوت شده است. فیلم و زینک و کاغذ، مدتی است از سبد حمایتی جدی، حذف شده است و ما هنوز هم در تولید زینک، مشکل داریم. از تولید کاغذ داخلی هم که حمایت چندانی نمیشود و خیلی موارد دیگر که همه اینها، در بازار نشر، چه در کتابش و چه در مطبوعاتش، تأثیر معناداری داشته است. چنانکه میدانید زینک چاپ افست، صد در صد، کاغذ مطبوعات، تقریباً نود درصد و مرکب و سایر ملزومات مربوط، ۶۰ درصد، وابسته و منوط به واردات است و هنوز هم، این مشکلات را ما در حوزه چاپ داریم و بهتر که نشده، بدتر هم شده است.
وقتی کسی کتابی مینویسد، از ابتدا تا انتهای این پروسه و درنهایت، در پخش و در عرضه آن، دچار زحمت و مشکل میشود و چهبسا، از کارهای روزمره دیگرش هم میماند. به خاطر همین، بنده ترجیح میدهم اگر وضع، به همین منوال پیش برود، نوشتههایم را در مطبوعات و خبرگزاریها که سریعترین و کمهزینهترین راه ممکن است، به نظر مخاطبان محترم و مشتاق، برسانم؛ کمااینکه، بیشتر نویسندهها، هماکنون، این شیوه را برگزیدهاند؛ البته خوُب، معلوم است که ماندگاری کتاب به لحاظ زمانی و با وجود سایر مزایا در آن، بیشتر در اولویت است و اولویت اول بنده هم، ارائه به صورت کتاب است؛ اگر امکاناتش فراهم شود.
موضوع برخی از نوشتههای من که داستانکهای مینیمالیستی هستند، بیشتر در حوزههای مختلف اجتماعی و فرهنگی و بعضاً، در حوزه آسیبهای اجتماعی است.
قصد رونمایی رسمی از این اثر را به صورت کتاب یا به شکل دیگری، ندارید؟
نه؛ از رونمایی و با اینجور مطرح شدنها، زیاد میانهای ندارم؛ به نظرم، ما خودمان را نباید به مردم تحمیل کنیم و یا کاری کنیم تا حمل بر اظهار فضل، خودنمایی یا تفاخر بوده باشد که بهشدت، منع شدهایم از اینها که صدمه به روح و روان آدمی است. البته کسی که دوست دارد و علاقهمند است، دنبال نوشته اینچنینی و هنرهای دیگر هم میرود و هرطوری شده، نویسندهاش را هم پیدا میکند. با رونمایی و با دوتا عکس انداختن و با اینجور چیزها هم، نمیشود اثری را بالا برد؛ مردم و اهالی فرهیخته، خودشان تشخیص میدهند. اواخر سال ۱۳۹۹، با فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مکاتبهای داشتم که پیشنهاد شده است اینکه بعد از تألیف مقالهای و با اشاره به پیشینه چنین نوشتههایی و همراه با ذکر نمونه، متن بلند خود را برای اطلاع اصحاب نظر، معرفی و ارائه کنم که توصیه بهجایی است به نظرم.
و حرف آخرتان؟
به نظرم، خوب است این نوشته و مشابه آن را عموم علاقهمندان و نویسندگان محترم، بهخصوص تحصیلکردگان و مدرسان حوزه ادبیات فارسی، چنانچه تمایل داشتند، ادامه بدهند. میتوان در کلاسهای درس فارسی و ادبیات، این کار و مشابه آن را، جزو برنامهها و تکالیف درسی قرار داد و یک رقابت و مسابقهای، بین دانشآموزان برگزار و ایجاد کرد تا دانشآموزان، مجبور و ملزم باشند برای مطالعه بیشتر و غور در کلمات فارسی؛ مثلاً میتوان انشای بدون نقطهای را با موضوع خاص یا آزاد، از دانشآموزان خواست و بچهها را درواقع، به فکر و جستجو در گنجینه لغات فارسی، وارد و وادار کرد؛ بهنظرم، این کار و مشابه آن، ورزشی برای مغز است و در بهبود مطالعه و یادگیری کتب درسی نیز مؤثر است؛ چیزی که صاحبنظران هم میگویند.
قسمتی از متن بدون نقطه را اگر مقدور است، قبل از ثبت مالکیت اثر و چنانچه از حفظ هستید، برای خوانندگان «خبر فوری»، خوانش کنید تا درج کنیم.
حفظ که نیستم اما در اینجا، فایلش را دارم که چند سطر آخر متن را عیناً برای خوانندگان محترم خبر فوری، ارائه میکنم: «… هوای ارم و دارالسلام دارم در سرم. ماه و سال و عمر هم سر میرسد؛ مرگ، کمی دلهره دارد؛ اگر اَعمال کمی همراه داری. در محکمه عدل الهی، مالک اصلی، همه را گِرد هم میآوَرد. گدا و سائلِ حمد و سورهام در دوره ورای مرگم. اطاله کلام، گاهی صدمهها دارد؛ میروم؛ وداع و درود. لمحه دلدار، مرا گوارا آمد. هرکسی، در هر دوره آمدهای، مراسله مرا مطالعه کرد و سلام و درودی داد مرا؛ کَرَمی داد مرا؛ مددی داد مرا؛ گوهری داد مرا؛ کمکی کرد مرا و حمدی حواله و عطاء کرد مرا، دادار و کردگار، او را مراد روا دارد. الهی، ارواح همه مادرهای والا و صالحه را و روح مادر مرا هم مسرور دار. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد».
در جریان مکاتبه با فرهنگستـان زبان و ادب فارسی و طرح موضوع مربوط، نـامهای به شماره ۱۱۰۱۳۴۹۴ با مورخ ۹۹٫۱۲٫۲۶ و با امضای دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستـان دریافت شده است که در قسمتی از آن، توصیه شده و آمده است: «… شایسته است با تألیف مقالهای، با اشاره به پیشینه تفنن مذکور و ذکر نمونهها، متن بلند بدون نقطه خود را برای اطلاع اصحاب نظر، معرفی کنید».
برای مخاطبان یا مسؤولان، حرفی یا طرح تقاضایی ندارید؟
بر خود وظیفه میدانم به خاطر تشویقها و ذرهنوازیهای بسیاری از خوانندگان محترم، علاقهمند و همیشهپیگیر، چه در فضای مطبوعات کاغذی و با ارتباط با دفتر نشریاتی که موضوع را منعکس کرده بودند و چه در فضاها و رسانههای مختلف مجازی که موضوع را دنبال کردند و همچنین از مدیران محترم رسانهها، تشکر صمیمانه و خالصانه خودم را اعلام نمایم؛ همان بزرگوارانی که با حوصله تمام، وقت گذاشتند و ترتیب انعکاس آن را دادند. بنده هم، اگر کاری کردهام، از خودم نبوده است و حقیقتاً در سایه عنایات الهی و به دلیل تشویقهای مستمر بزرگواران در طول نوشتن این متن و پس از آن بوده است که مرا مصممتر کرده است. برخی از دوستان و علاقهمندان، مکرر تماس میگیرند و پیام میگذارند و درخواست متن کامل این نوشته بدون نقطه را میکنند.
چنانکه قبلاً هم برای برخی از دوستان عرض کردهام، این متن، در حال طی مراحل ثبت است و چنانکه شما محترمان میدانید، درصورت درج آن به این صورت و در مطبوعات، احتمال و امکان هرگونه سوءاستفاده از متن و درج آن به نام شخص یا اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر و تبدیل به کتاب و … وجود دارد که اثبات آن برای بنده، شاید اندکی مشکل باشد و وقتگیر؛ لذا از این بزرگوارانی که لطف دارند، درخواست میکنم فرصت دهند و صبور باشند تا در اسرع وقت، به بهترین شکلی، این اتفاق بیفتد تا به صورت چاپ و در قالب کتاب یا به صورت کتاب گویا و یا در سایر اشکال، ارائه شود اما به احترام بزرگواران و فعالان حوزههای مختلف زبان و ادبیات فارسی و برای اینکه حرف این عزیزان هم روی زمین نیفتد و یا احیاناً، بیاحترامی تلقی نشود از جانب بنده، چندجملهای را نیز علاوه بر آن چندجمله ارائهشده در اینجا و در برخی از رسانهها، در اینجا و برای «خبر فوری» هم میآورم تا خواسته دوستان فرهیخته را اطاعت کرده باشم: «… ادامه دعوا سر سَروری و سرداری در ادارهها، صدمهها دارد و حال و احوال محسوس ما هم، سَمرها دارد. مُلک، در عدل و داد دوام دارد که العدل، اساس الملک. رأی مردم، در همه عرصهها، مهم آمد و هر گروهی هم که رأی آوَرد، معمولاً مُکرَّم میگردد. رأی کم مردم، او را دلسرد کرد. عمرسعد، طمع ری کرد و همراه سوارها، سوی امام سوّم و علمدار امام سوم آمد. حرمله کمدل، در آوردگاه و رو در روی امام سوّم، کم آورد و دورادور، عمل کرد. امام دوّم، صلح کرد اما مرام امام سوّم، امام اصلاحگر، در معرکه و مرام همه امامها، مآلاً همسو میگردد. راه امام سوم، راه ما و مرام او، مرام همه ما، میگردد… دعواها و اهمالکاریهای عدهای مسؤول معاملهگر، صدای مردم را درآورد… مماطله عدّهای مسؤول وصلهدار کماراده در مصدر امور مهم، عامل رکود امور اداری و دلسردی صلحاء میگردد… او معمولاً مردم محروم در دهکهای درآمدی اول، دوم و سوم را کمک میکرد…»
رسانه یادآوری، صدای رسای همه مردم