پدر
- یاداشت روز
تحول
الآنه که دیگه دوروبرم خیلی خلوته و دیگه، شدهام کلنگی و یواشیواش، دارم میرم به کلکسیون اموات، چهطور میتونم گذشتهامو…
بیشتر بخوانید » - داستانک
مادر زیبای من
چندروزی را، بدون ناهار و شام مانديم و غذای درست و حسابی نخورديم تا اينكه، پدرم، مجبور شد راديوی چندموجیاش…
بیشتر بخوانید »