توهین
- داستانک
اعتماد
دستمو گرفت ببوسه، کشیدم. چند روز بعدش، معرفی کردم بره کارخونه کارشو شروع بکنه. مدیرعامل بهم گفت: تضمین میکنین شما…
بیشتر بخوانید » - ویژه اسلاید
بازتعریف واژههای «بیکفایت» و «باکفایت»
تو «باکفایت» بودی که در ساعات نزدیک به ظهر، از کاخ سازمانی، به اداره تشریف میآوردی و من، «بیکفایت» بودم…
بیشتر بخوانید »