20سخن «سری پنجم»

• آدم‌های ضعیف، بلاک می‌کنند؛ آدم‌های قوی، پاسخ می‌دهند. محمدرضا باقرپور

• همان کلاغی که از مرد دهقان، واهمه داشت و از پرتاب سنگش، در امان نمانده بود، اینک، به خاطر چندتا کرم سر از خاک بیرون درآورده، دنبال گاوآهن افتاده. محمدرضا باقرپور

• هر صبح سردی و هر شروع سختی، با طلوع آفتاب، گرم و آسان می‌شود و یک رسانه صادق هم می‌تواند با بصیرت‌افزایی، نقش آفتاب را ایفاء کند. محمدرضا باقرپور

• انتخاب‌ها، دست آدمی است؛ می‌توان سیبی را به سرکه یا سایدر«Cider» تبدیل کرد. محمدرضا باقرپور

• آدمیان، مثل مواد شیمیایی نیستند که با در کنار هم بودن، الزاماً تغییر یابند و احیاناً، رنگ و بویشان، عوض گردد یا ماده جدیدی، حاصل شود. محمدرضا باقرپور

• آدم‌های عادی، آدم‌هایی که سطح نگاهشان، سطح آرمان‌، نوع دغدغه و عمق مسائلشان، کوتاه است، اشخاص بزرگ را با خودشان و در سطح خودشان، مقایسه و ارزیابی می‌کنند و اینجاست که سؤتفاهم‌ها پیش می‌آید. محمدرضا باقرپور

• آدم‌های رشدیافته، چاپلوس و چاپلوسی را رد می‌کنند؛ آدم‌های به ظاهر رشد‌یافته! وانمود می‌کنند از چاپلوسی متنفرند اما در عمل، چاپلوس و چاپلوسی را از عمق جان و دل! می‌پذیرند. محمدرضا باقرپور

• گاهی احساس می‌کنم حال آن مسافرِ سوار بر اتوبوسی را دارم که در وسط مسیر، متوجه شده جهت اتوبوس و مقصد همسفرانش، آن شهری نیست که او قصدش را کرده. محمدرضا باقرپور

• بعضی‌ها، برای اجرای یک قانون، از قانون یا قانون‌های دیگر، سؤاستفاده می‌کنند یا ‌آن را، به راحتی، زیر پا می‌گذارند؛ من، نام این عمل را، تشبث به یک قانون، برای فرار از قانون دیگر می‌گذارم. محمدرضا باقرپور

• چه‌بسا پرونده‌هایی که در دادگاه‌های این دنیا، بدون کشف حقیقت و بدون هیچ نتیجه‌ای، مختومه اعلام شده‌اند اما در دادگاهی فراتـر و دقیق‌تر، همه پرونده‌ها، مفتوح بوده و صاحبان پرونده‌ها، بدون نیاز و ورود به مرحله تجدیدنظرخواهی و در همان وهله نخست، رأی کاملاً درستی، دریافت می‌کنند. محمدرضا باقرپور

• بعضی از آدم‌ها، همانند ماهی‌های مرده‌ای هستند که بی‌اراده منتظرند تا آب و جهت آب، تصمیم بگیرد برایشان. محمدرضا باقرپور

• کوسه‌ماهی، حتی در زمان خواب هم ناگزیر از حرکت است؛ سکون و بی‌حرکتی، منجر به سقوط کوسه‌ماهی به پایین‌ترین لایه دریا می‌شود. محمدرضا باقرپور

• ماهی قزل‌آلا، به کمال که می‌رسد، در خلاف جهت آب، شنا می‌کند. محمدرضا باقرپور

• آنگاه که توانستم خرید سیگارم را از نخی، به بسته‌ای تغییر دهم، تصور کردم بزرگ شده‌ام. محمدرضا باقرپور

• من در عمرم، هیچ چتری نداشته‌ام؛ تعجب می‌کنم از مردمانی که خود را از آب بارانی که به آسمان و به ابرها متصل است، محروم می‌کنند. محمدرضا باقرپور

• عفـاف، بالاتـر، وسیع‌تر و مهم‌تـر از حجاب است. عفاف، قبـل از اینکه صرفاً ایدئولوژیـک باشد، انسانی و فطـری است که با رشـد فکـری هرشخصی، در ارتباط مستقیـم است؛ لذا در تربیت، بیشتر باید به عفاف تأکیـد شود تا به حجاب؛ عفاف که حل شود، حجاب هم حل می‌شود؛ زنی که حجاب دارد، الزامـاً عفاف ندارد اما زنی که عفاف دارد، معمولاً حجابـش را قبلاً، رعایت کـرده است. محمدرضا باقرپور

• تخم شترمرغ، کوچکترینِ تخم‌مرغ‌هاست؛ تخم شترمرغ، نسبت به وزن و جثه خود شترمرغ، خیلی کوچک است. محمدرضا باقرپور

• آیا هیچ یاددهنده شنایی، برای یاد دادن شنا به یک مبتدی، او را به یک جای عمیقی، پرت می‌کند؟ محمدرضا باقرپور

در عاشوراء، هیچ محدودیتی برای حضور نبود؛ جنس، مطرح نبود؛ هم زن بود هم مرد؛ سن مطرح نبود؛ از طفل شش‌ماهه حضور داشت تا نوجوان و جوان و میانسال و کهنسال؛ نژاد هم هیچ اهمیتی نداشت؛ سیاه‌پوست هم حضور داشت؛ دین و مذهب هم مطرح نبود؛ هم مسیحی بود هم شیعه و هم سنّی؛ حتی از خوارج هم بودند که در آخرین لحظات، متحول شدند و این یعنی هارمونی و هارمونی، همیشه زیباست. محمدرضا باقرپور

• یک بندباز، نگاهش همیشه به جلو است؛ نگاه بندباز به پایین، موجب سقوطش می‌شود. محمدرضا باقرپور

• من ترجیح می‌دهم به جای شکار حیوانات با اسلحه، آنها را با دوربین عکاسی‌، شکار کنم؛ لذت دیدن و نگه داشتن عکس‌های حیوانات، خیلی بیشتر از لذت کشیدن گوشت آنها به دندان است. محمدرضا باقرپور