20 سخن
20سخن «سری ششم»
دوام نیاوردن در برابر وزش باد، شکستن و افتادن، سرانجام همه آن درختان بلندقامتِ حتی مقاوم و تنومندی است که انواع حشرات، موریانهها و کرمهای چوبخوار را شاید به این دلیل که ریز هستند، جدی نگرفتهاند.
- وقتی پرسیدم: ظاهراً، دیگر دنبال شکار حیوانات نیستی. پاسخ داد: نه دیگر؛ چند سالی است دنبال شکار خوشبختی هستم.
- بدترین، پرضررترین و غیربهداشتیترین غذاها، معمولاً، در شیکترین، لوکسترین و لاکچریترین رستورانها، عرضه میشود؛ مانند سمیترین و مهلکترین نوشیدنیها که در بهترین ظرفها، عرضـه میشود.
- بید مجنون، هیچوقت فکرش را هم نمیکرد اینکه همان سوسک شاخدار رنگینکمانی دوستداشتنی که روی تنهاش، بالا و پایین میرفت و نور خورشید را در قاببال جادویی و زیبایش منعکس میکرد، بدون جلب توجه و خیلی آرام، شب و روز را تا مغز چوبش، نفوذ کند؛ از درون، تهیاش کند تا اینکه با یک تلنگر باد، بشکند. خیلی دیر شده بود؛ بید مجنون، وقتی متوجه شد که دیگر افتاده بود.
- دوام نیاوردن در برابر وزش باد، شکستن و افتادن، سرانجام همه آن درختان بلندقامتِ حتی مقاوم و تنومندی است که انواع حشرات، موریانهها و کرمهای چوبخوار را شاید به این دلیل که ریز هستند، جدی نگرفتهاند.
- با دعوت از پرندگان به حیاط، از حمله آنها به باغهای میوه، میتوان جلوگیری کرد.
- کسی که فردا را میبیند، هسته یک زردآلوی اصلاحشده را میکارد تا درختی، به بار آید؛ کسی که امروز را میبیند، هسته را میشکند و به لذت خوردن مغز آن، بسنده میکند.
اگـرچه وجود مشکـل، میتوانـد علت ثانویه، بعدی و مزیـد بر عـدم آرامش باشد اما وجود آرامش، با عدم مشکل، هیچ ارتباطی ندارد؛ اگر آرامـش، در سایه عـدم مشکل است، کیست که در این عالم، مشکل نداشته باشد؟ و چرا بعضیها، با وجود درگیـری با انبوهی از مشکلات، همچنـان آرامش دارنـد؟ پس ارتباطی بین آرامش و مشکـل، وجـود نـدارد؛ آرامـش را در جـای دیگـری بایـد جستجــو کــرد؛ نـه در مشکـل نداشتنها.
- موش، نمیتواند حرارت بدنش را از مار، پنهان کند.
- حیوان باهوش، حیوان همنوع یا غیر همنوع خود را همیشه یا گاهی، فریب میدهد یا حتی گمراه میکند اما انسان، استعداد این را دارد که هم دیگران را فریب دهد و گمراه کند و هم خودش را.
- سوءتفاهمها، همیشه و در همهجا حتی در مورد حیوانات هم وجود دارد؛ راکونها، غذایشان را و شکارشان را قبل از خوردن میشویند اما نه به خاطر رعایت بهداشت! بلکه به خاطر بالابردن حساسیت لامسه و بررسی دقیقتر غذا و کمبود بزاق و خوب فروبردن طعمه.
- اهداف غایی و حرف آخِـر همه دینهای راستیـن، یکیست و فرقی باهم ندارد؛ این ماهـا هستیم که تغییرش دادهایم و بلکـه تحریفـش کردهایـم؛ تا آنجایی که در یک دینـی، اعتراف به گناه و خودافشایـی یک انسان که قطعاً همراه با شرمندگی هم میباشـد، خوب و پسندیـده و یک روال عـادی است که دفعتاً، موجب آمرزش و از بین رفتن گناهـان میشود! و در دینـی دیگـر، اعتـراف به گنـاه، نه تنها باعث از بین رفتـن گنـاه نمیشود بلکه تظاهـر و تجاهر به گناه، موجب خـوار و ذلیل شدن گناهکار، اشاعه فحشاء و جریتر شدن بقیه اشخاص میشود که بـه شدت، از آن، منـع شـده.
- بعضی وقتها، منطـق و استدلال، در تناقض کامل و حتی در تقابل با قانون است؛ رعایت چراغ قرمز در نصف شب، آن زمانی که تنهایی و در جهتی دیگر، هیچ ماشینی نیست، درحالی که فلسفه ایستادن در پشت چراغ قرمـز و رعایت آن، جلوگیـری از برخورد سـواریهایی است که از جهات مختلف در حرکتند، نمونهای از این تناقضات است.
- گرچه تخصّص، مهم است اما تعهّد، مهمتر از تخصّص است؛ یک متخصّص، با نگاه تکبعدی و صرفاً مـادی یا به هر دلیل دیگری، ممکن است انگیـزهای برای انجام کار همراه با تعهّد نداشته باشد اما یک متعهّد حقیقی، به خاطر تعهّدی که دارد و با نیّت ارائـه خدمات بهتر و صحیحتر، یا در حصول تخصّص، تلاش میکند یا از دیگران، مشورت و کمک میگیرد یا اینکه کارها را به دیگری، وامیگذارد.
- خلاف توصیههای همیشگی بسیاری از معلمان دوران دانشآموزی که یادمان میدادند و تأکید میکردند تا در ورقههای امتحانی، جلوی سؤالات را خالی نگذاریم و یک چیزی، ولو از خودمان بنویسیم و پر کنیم تا شاید کسری از نمره آن سؤال را دریافت کنیم یا دست معلم باز باشد برای نمره دادن، اکنون متوجه میشوم و میفهمم که سکوت و بیپاسخی، خیلی بهتر از پاسخدادنهای ناقص یا غلط است اما هنوز هستند بسیاری از همشاگردیهایم که در این تربیت و توصیه غلط، ماندهاند و اصرار دارند حتماً، یک پاسخی، برای هر سؤالی، داشته باشند.
- کوکوی ماده، مادر همه شیادان است؛ تصرف لانه دیگرپرندگان، سوراخ کردن، شکستن و خالی کردن تخم دیگرپرندگان، به بیرون از لانه پرتاب کردن یا خوردن تخمهای موجود در لانه، برای فریب پرنده میزبان در شمارش تخمها و درنهایت، گذاشتن تخم خود در همان لانه و حتی قبل از انجام همه این کارها، در بیشتر مواقع، انتخاب لانه پرندهای که تخمش، از لحاظ رنگ و اندازه، مشابه رنگ و اندازه تخم میزبان بوده باشد، گوشهای از فریبکاری این پرنده است. وقتی این مادر بیمسؤولیت، تخمش را گذاشت و رفت، بعد از مدتی که جوجه این مادر شیاد، سر از تخم درآورد، اگر تخم دیگری هم در لانه بوده باشد، توسط این جوجه، به بیرون انداخته میشود تا همه توجهها، تنها به طرف او سرازیر شود؛ اماپرنده ماده میزبان، همان مادری است که میتواند همیشه، عاشق و چشمبسته باشد؛ حتی اگر جوجه، جوجه پرنده دیگری باشد.
- در جاده، مردی را یا درواقع، ددی را دیدم که با چه شتابی، داشت به سوی روباهِ نیمجانِ زیرگرفتهشده با ماشینی، هجوم میآورد؛ خوشحال شدم اما خیلی زود، متوجه شدم او، قصدش، نجات جان روباه نیست؛ او میخواست قبل از سر رسیدن دیگر مردمانی از جنس خودش، او را دم ببرد؛ دم را از خانه یا مرکبش، آویزان کند تا بخت و اقبال بلندی، به سویش، روانه شود.
- در مدرسه، زنبور نیشم زد؛ سر صف، به خود میپیچیدم که ناظم، با خطکش زد بر سرم. آن ناظم را باید به یک جایی ببندند و در هرلحظه و با همان خطکش، آنقدر بزنند بر سرش تا بمیرد.
- چایی خــوردن با اهــالی خانــواده، یکی از بهتریــن تفریحاتــم است؛ هیچچیــز، نمیتوانـد جایـش را پر کنــد؛ ده، بیستتا چایی میخوریم پشت سر هم و بلندبلند، حرف میزنیم.
- من واقعاً عاجزم از درک و فهم و تحلیل عمل تعدادی از مردم که برای گردش، به دامان طبیعت میروند و در انتها و به هنگام بازگشت، کلی زباله، از خود، بر جای میگذارند.
- وقتی پرسیدم: ظاهراً، دیگر دنبال شکار حیوانات نیستی. پاسخ داد: نه دیگر؛ چند سالی است دنبال شکار خوشبختی هستم.
- آشنایی پرسید: «آیا شما، هوس مست شدن نکردهای هیچوقت؟ و آیا مست شدهای؟» گفتم: «چرا؟ من در مستی مدام هستم؛ من، با بوی پوست پرتقال روی بخاری هیزمی، نوشیدن دمکرده کاکوتی، پونه و بابونه، با بوییدن گل سرخ، خیس شدن در زیر نمنم باران، رها کردن یک کفشدوزک به دامافتاده در تار عنکبوت، تماشا کردن لحظات غذا دادن پرنده به جوجههایش، تماشا کردن لحظات شیر دادن گربه به تولههایش، نوازش گلبرگهای رز و زنبق و حتی نوازش خارهای کاکتوسها و با انجام خیلی اعمال از این قبیل، مست و ذوقزده میشوم.»
رسانه یادآوری، صدای رسای همه مردم