المانهای تبریز
اکثر المانهای شهری نصبشده در تبریز، در چندینساله اخیر، یا بیاثر و خنثی و بدون پیام و معنا بودهاند و یا اینکه تنشزا و مسألهدار بودهاند و همراه با حواشی
- به نظر میرسد چند سالی است تبریز، محل آزمون و خطای نه هنرمندان، بلکه محل جولان پیمانکارانی شده است که المانهای سطح پایین، درجه چندم، غیرهنری و بازاری را به سفارش شهرداریها و در وضعیتی شتابزده، به خورد شهروندان میدهند و پولی به جیب میزنند.
با اجازهتان، کمی هم، راجع به المانهای تبریز، حرف بزنیم؛ همان بیتدبیری دیگری که این بیتدبیری و بیسلیقگی سریالی، مسبوق به سابقه هم است و بارها در تبریز، شاهد آن بودهایم؛ در همین المان دختر که در اواخر سال 98 ، با تأیید کمیتههای مثلاً تخصصی! توسط خود شهرداری در یکی از مناطق تبریز، طراحی و نصب شده بود و سرنوشت مشابه المان پیانو را داشت؛ همین قضیه المان پیانو که اگر یادتان باشد، با حواشی زیادی هم همراه شد و وقت مسؤولان را گرفت و موضوع، حتی به رسانههای بیگانه هم، کشیده شد و دنبال آن، توجیههایی که مردم را بیشتر آزار داد؛ مانند اظهارنظر یک مسؤول که گفته بود: «پس از جانمایی، مشخص شد که محل انتخابشده برای آن، به لحاظ اینکه یک میدان پرتردد است و المان نیز دقیقاً، در مجاورت خط عابر پیاده واقع شده، مناسب نبود! علاوه بر این، خواه یا ناخواه، توجه رانندگان به المان نیز جلب میشد و امکان ایجاد خطر برای عابران پیاده وجود داشت!» این عدم صداقتها و توجیههای بیاساس و مقاله خواندنهای اینجوری، توهین به فهم مردم بوده و بیشتر از نفس قضیه، آزاردهنده است.
بحث بر سر این نیست که این المان نامتناسب با نام میدان که کمی بدسلیقگی و کجسلیقگی به خرج داده شده بود در انتخاب محل آن و حساسیتهای احتمالی، دیده نشده بود و درنهایت هم حساسیت ایجاد کرده بود، خوب بوده یا نه؟ و آیا ساخت و نصب چنین المانی، اصلاً و اصولاً لازم و در اولویت بوده است یا نه؟ اما اگر یک پروسهای، درست و قانونی طی میشود یا شده و برای نصب یک المان در شهر، اگر اجماعی بین چند مسؤول و کارشناس در کارگروه مربوط، صورت گرفته و صورتجلسه شده و اجازهای اخذ شده، نباید تغییری در آن حاصل شود که اینچنین، از این طرف هم، اهالی هنر و موسیقی نیز دلخور شوند و درنهایت، باعث دوگانگی بین برخی مسؤولان و طیفهای مختلف مردم شود؛ چیزی که معاندان علنی و قسمخورده، دنبالش هستند.
از طرفی دیگر، المان، مجسمه یا هر نماد برجسته دیگری در شهر، باید علاوه بر دارا بودن دهها شاخص، حاوی معانی بلند انسانی، فرهنگی و اجتماعی هم بوده باشد؛ در کشورهای دیگر هم، وضع، به همین منوال است و المانها، با اهداف خاصی و همراه با مطالعه دقیق، تهیه میشوند؛ مجسمه «خشونت ممنوع»، معروف به «تفنگ گرهخورده»، نمونهای از این المانها است که نسخه اصلی آن، در شهر نیویورک نصب شده بود که درواقع، اسلحهای با لوله گرهخورده را نمایش میدهد که به نماد ضد جنگ، بدل گشته است و تا به اكنون، نسخههای متعددی از اين مجسمه، در نقاط مختلف دنيا، مانند: سوئد، لوکزامبورگ، چین، آلمان، سوئیس، فرانسه و آفریقای جنوبی، نصب شده است و جالب اینجاست که ماکت پلاستیکی و گچی آن نیز، در اندازهای کوچک، به عنوان اسباببازی و دکور منزل نیز، ساخته شده است. این مجسمه، چون فکری پشتش است، – طوری است که یک شهروند کمسواد هم بدون اینکه یک مقاله بلندبالایی را بخواند یا یک سخنرانی طولانیمدتی را گوش کند، با دیدن لحظهای این اثر، پیامی برای او منتقل میشود و آن، پیام واضح صلح است، – ماندگاری دارد. المانی از ساختمان کتابخانه ملبورن استرالیا، در حال فرو رفتن به ته زمین، نمونه دیگری است که انگار کتابخانهای، در زمین، غرق شده و انگیزه و هدف فرهنگی آن، هشدار در مورد فراموش شدن کتابخانهها و کتابخوانی است و خیلی موارد دیگر در شهرهای بزرگ دنیا که حامل پیامی هستند.
اکثر المانهای شهری نصبشده در تبریز، در چندینساله اخیر، یا بیاثر و خنثی و بدون پیام و معنا بودهاند و یا اینکه تنشزا و مسألهدار بودهاند و همراه با حواشی؛ المانهایی که با هزینههای بالا، تهیه و نصب میشوند اما چنگی به دل نمیزنند و حرفی برای گفتن و پیامی برای شهروندان ندارند؛ مانند همین المان بخاری برقی که در سال 97 ، در یکی از میادین تبریز، نصب شده بود. آیا این المان، غیر از تشویق غیرمستقیم مردم به مصرفگرایی، کارآیی دیگری هم داشته است؟ یک بخاری برقی یا همین پیلته که در نوروز 99 ، نصبش را شاهد بودیم، واقعاً چه پیام فرهنگی و اجتماعی، به دنبال داشته است؟ و یا چه حس امید و آرامشی را به شهروندان داده است؟ و آیا موجب زیبایی شهر، شده است؟ آقایان باسواد، میگویند: «نوستالژیک! است.» مثل همین المان تلویزیون و نوارهای کاستی که نصب شدهاند. آیا صرف نوستالژیک بودن، کافی است برای نصب یک اثر به عنوان اثری برجسته در شهر؟ چرا به جای مراجعه به خرد جمعی، صاحبان اندیشه و هنرمندان و … نظر شخصی و سلیقهای خود و چند نفر محدود را اعمال و جاری میکنیم؟
نکته دیگر، عدم شباهت برخی سردیسها و مجسمههای بزرگان، به صاحبانشان است که اندازهها هم در برخی از موارد، رعایت نشده است؛ طوری که حتی در برخی موارد، نزدیکان اینها هم اگر این مجسمهها را ببیند، تشخیص نمیدهند که ایشان، چه کسی است! راستی، چرا مجسمههای شهری، در بیشتر مواقع، شبیه هیچکس نیستند؟ استان آذربایجان شرقی و بهخصوص تبریز، هنرمندان شاخص، برجسته و خلاقی دارد که میتوان از نظرات آنها و کارهای مبتنی بر خلاقیت آنها، سود برد؛ از طرفی دیگر، جامعه فکور دانشگاهی را داریم در حوزه جامعهشناسی و معماری و شهرسازی و مواردی از این قبیل رشتههای مرتبط؛ مدیریت شهری تبریز، اعم از: اعضای شورای شهر، شهرداران جدید و قدیم، استانداران پیشین و فعلی و … تا حالا، چند بار، نظر جامعهشناسان را در این خصوص، خواستهاند و اعمال کردهاند؟
یک المان شهری، باید تشویشها و نگرانیها را، بهخصوص در چنین وضعیت پیشآمدهای، کاهش دهد و بر امیدها بیفزاید؛ یک المان، باید بتواند پیامی عالی و انسانی را منتقل کند؛ آیا چنین رسالتی، انجام یافته است؟ اینکه بیاییم دو سه تا کفشدوزک در زیرگذر، نصب کنیم یا المان عمونوروزی را که ریش و هیبت بابانوئل دارد یا ماهیای که روسری، به سر کرده است!، در شهر نصب کنیم یا المانی از عینک درست و نصب کنیم که هیچ پیامی هم همراهش نیست یا یک گاوی را به بهانه سال گاو که یک چیز کاملاً قراردادی و بدون پشتوانه عقلی و منطقی است و چنین نامگذاریای، بعد از دوران مغول، در ایران متداول شده که ریشه و خاستگاه آن و علت تأثیرگذاری! این دوازده حیوان خاص بر سرنوشت زمین و انسان هم، به یک افسانه کهن بودایی بازمیگردد و بیشتر، فال و فالبینی و رمالی را در ذهن آدم، تداعی و رواج میدهد تا تعقل را، در جایی از شهر، آنهم در نقطهای پرتردد نصب کنیم، کدام پیام عالی انسانی را منتقل کرده است؟
در سالهای قبل هم که دیدیم موشهایی با بادکنکهایی در دست! نصب شده بود و حالت کارتونی هم به آن داده شده بود تا کمی شاید بامزهتر! شوند و البته آنموقع، ظاهراً حواس رانندگان و عابران پیاده، اصلاً پرت نمیشد مثل این المان پیانو که حواس مردم را پرت میکرد! و موشها مثل پیانو هم، جلب توجه نمیکردند! مثل آن پیانویی که گذاشته شده بود دقیقاً در همان نقطه و اعلام شد: حواسپرتی میآورد و خطرناک است! با این مسیری که مدیریت شهری پیش گرفته بود و گاوی را نصب کرده بود و هنوز هم هست، در سال سگ و خوک چه میخواست بکند و چه میخواهد بکند؟ چرا لحظهای فکر میکنیم و تصمیم میگیریم؟
چیزی که محرز است، این است که بیشتر المانهای شهر تبریز، جزو آثاری نیستند که جامعیت داشته باشند و فکری عالی، پشتشان بوده باشد؛ طوری که بتوانند سالهای سال، بمانند و بیشترشان هم، آثار موقتی بوده و در همان حد هستند که هزینه شده و بعد از چند سال خیلی محدود هم، قطعاً برچیده خواهند شد و ماندگاری ندارند؛ کمااینکه در این سالها هم، چنین بوده؛ چون پیام عمیقی هم ندارند که بخواهند برای همیشه و برای تمامی دورانها بمانند.
نکتهای که در این میان، مطرح میشود، این است که طراحی این المانها، چهگونه و بر چه اساسی، تصمیمگیری میشود که این قسمت قضیه، نیاز به شفافسازی دارد و اینکه چرا شهرداران، در اغلب موارد، از هنرمندانی که دارای امضاء هستند و پیشکسوت هم میباشند، استقبال و دعوت نمیکنند؟ یادمان باشد به هر شهری که وارد میشویم، مجسمهها و المانها، یکی از شاخصههای نشاندهنده فرهنگ، تمدن و تاریخ آن شهر هستند.
به نظر میرسد چند سالی است تبریز، محل آزمون و خطای نه هنرمندان، بلکه محل جولان پیمانکارانی شده است که المانهای سطح پایین، درجه چندم، غیرهنری و بازاری را به سفارش شهرداریها و در وضعیتی شتابزده، به خورد شهروندان میدهند و پولی به جیب میزنند. نقش متخصصان هنری، در طراحی و جانمایی این المانها، چیست و در چه اندازه است؟ به نظر میرسد هدف و قصد، فقط کسب درآمد برای و از سوی برخی شرکتها و دلالهای آنهاست و لاغیر تا توجه به فرهنگ اصیل آذربایجانی و تبریز و وقتی هم تذکری داده میشود از سوی رسانهها، برخی از همین مسؤولان ریز و درشت، تصورشان این میشود که اهل رسانه، میخواهند آنها را از میز ریاستشان – که برای به دست آوردنشان هم، چهبسا زحمات زیادی هم کشیدهاند و این و آن را دیدهاند، – به زیر بکشند و بیشتر، لجبازی و عناد میکنند؛ درحالی که رسانهها، دنبال ریاست نیستند؛ رسانهها، دنبال روشنسازی هستند.
فرصت را مغتنم میشمارم و در اینجا و بهخصوص حالا که بحث المان شهری شد، به نوبه خود، از مدیریت شهری شهرستان اهر نیز، هرکسی که هست یا هستند، چه در سابق و چه در اکنون، تشکر ویژه میکنم از این جهت که در ورودی اهر از سمت تبریز، یک المانی را هم به زبان انگلیسی AHAR به صورت قوطی برجسته فلزی ساختهاند و نصب کردهاند تا خیل عظیم مشتاقان و گردشگران خارجی اروپایی و آمریکایی انگلیسیزبان و سایر گردشگران مراجعه کننده از دورترین نقاط مختلف دنیا، به محض ورود به این شهر توسعهیافته، راحت باشند و دچار مشکل نشوند و بدانند که دقیقاً به کجا وارد شدهاند و راه گم نکنند و این کار و خلاقیت، بینظیر است از سوی مسؤولان خلاق این شهرستان و میتواند حتی الگو و پایلوتی باشد برای سایر شهرستانهای استان و حتی شهرستانهای کل کشور. مسؤولان خلاق! خسته نباشید به خاطر همه آن ابتکاراتی که در این چندسال، رو کردهاید و دریغ نکردهاید.
یادآوری