مشتری
- داستانک
خیانت در امانت
بهم گفت: کتابارو داده! به یهنفر دیگه و اون هم، دیگه اینجا نیست؛ استاد دانشگاهه و شخص مهم و محترمیه!…
بیشتر بخوانید » - داستانک
راهاندازی رستوران، با پول شبههناک تکدّیگری
چند روز دیگه، ما موندیم؛ حسابی گشتیم و هر روز هم، کباب خوردیم؛ خیلی خوش گذشت. بعد جمعاً ده روز،…
بیشتر بخوانید » - یاداشت روز
قرابیه، این برند تبریز
بسیاری از قنادیهای تبریز، مانند بسیاری از کسب و کارهای دیگر، پس از اینکه شناخته میشوند، دیگر هیچ اهمیتی به…
بیشتر بخوانید »