پارک
- داستانک
راهاندازی رستوران، با پول شبههناک تکدّیگری
چند روز دیگه، ما موندیم؛ حسابی گشتیم و هر روز هم، کباب خوردیم؛ خیلی خوش گذشت. بعد جمعاً ده روز،…
بیشتر بخوانید » - یاداشت روز
سوبله!
این کلمات دوبله و سوبله، خیلی مضحک و یک غلط فاحشند. اگر قبول کردهایم که باید دابل را وارد فارسی…
بیشتر بخوانید » - یاداشت روز
خنجر یادگاری، بر قلب درختان، بیماریِ مزمن فرهنگی، نماد بیفکری، عملی ناشایسته، غیرانسانی و غیراسلامی
یادگارینویسی ما ایرانیها، به آثار و اماکن تاریخی و تفریحی سایر کشورها هم رسیده؛ به کوه حرا هم رسیده تا…
بیشتر بخوانید » - داستانک
خیانت دوست، همان friENDای که آخِرش، به END ختم شد!
از استان همجوار، از ثبتنام دانشگاه برمیگشتم؛ توی ترمینال اتوبوس، بلیط تاکسی گرفتم؛ نوبت یه مرد سالمندی بود؛ یکی از…
بیشتر بخوانید »