آقای مذهبی دوآتشه نماز جماعت برگزارکن
پاکی و دینداری را باید اطرافیان خودشان و با مشاهده و سنجش اعمال و رفتار شخص مقابل کشف کنند؛ نه از طریق صرفاً اعتماد به گفتار خود شخص
- معمولاً، هرکسی که در همان ابتداء، ادعای دینداری و پاکی کنه و از نماز و روزه و دین و ایدئولوژی و آخرت، صحبت کنه و هزینه کنه از دین و پافشاری کنه به این درست بودن! و پاک بودنش! و بخواد نشون بده آن را حتی شده با تغییر دادن در ظاهرش و درواقع، ریاء کنه و مثلاً در اداره، نیم ساعت یا چهل و پنج دقیقه مونده به اذان، وضو بگیره و در سالن، با آستینهای بالا زده شده و جورابهای آویزانشده از جیبهای شلوارش، دوردور کنه و قدم بزنه و راه بره به اینطرف و اونطرف که من بارها این مناظر را در ادارات مختلف دیدهام، قطعاً یه جای کارش میلنگه و نباید بهش اعتماد کرد.
من دیگه بعد از اینهمه مدتِ حضور در بین مردم و کنجکاوی و دقت بیش از حد و بودن در کارهای مختلف و برخورد با انسانهای مختلف، این را بهخوبی یاد گرفتهام و تجربه شده برام که معمولاً، هرکسی که در همان ابتداء، ادعای دینداری و پاکی کنه و از نماز و روزه و دین و ایدئولوژی و آخرت، صحبت کنه و هزینه کنه از دین و پافشاری کنه به این درست بودن! و پاک بودنش! و بخواد نشون بده آن را حتی شده با تغییردادن در ظاهرش و درواقع، ریاء کنه و مثلاً در اداره، نیم ساعت یا چهل و پنج دقیقه مونده به اذان، وضو بگیره و در سالن، با آستینهای بالا زده شده و جورابهای آویزانشده از جیبهای شلوارش، دوردور کنه و قدم بزنه و راه بره به اینطرف و اونطرف که من بارها این مناظر را در ادارات مختلف دیدهام، قطعاً یه جای کارش میلنگه و نباید بهش اعتماد کرد؛ چراکه بعداً میبینی معمولاً، همین بزرگواران! اینشکلی و کاملاً از جنس ریاء، کارشان، به اختلاس و کلاهبرداری و رشوه و سایر انواع تخلفات اداری، کشید و تازه، اونموقع میفهمی که همه اینها، نمایش بوده و داشتن نقش بازی میکردن برای فریب اطرافیان و آمادهسازی افکار عمومی برای جلب اعتماد و نهایتاً، کلاهبرداری و رسیدن به اهدافشان.
با این مقدمه، میخوام یه خاطرهای رو تعریف کنم؛ در یه مدرسهای، مدتی را که مسؤولیت داشتم، چند ماه بعد از گذشت شروع سال تحصیلی، یه معاونی دادن برای مدرسه تا بیاد مثلاً کمکدستم باشد و یه گوشه کارو بگیره.
این آقا، در همان روز نخست، در دفتر، بهم گفت میخواد نماز جماعت راهاندازی کنه؛ یه اتاقی رو نام برد در آخر سالن و گفت: «بچهها میگن اونجا وسعتش خوبه و بزرگتره» و ازم خواست تا کلید اونجا را بهش بدم و اتاق را در اختیارش بذارم تا نماز جماعت برگزار کنن با همراهی دانشآموزان.
من خوشحال شدم و گفتم: «اتفاقاً، اونجا نمازخونه بوده قبلاً و موکت هم داره کفِش» و گفتم: «چنانچه در حد همان زمان نماز باشد و لطمهای به درس بچهها نزند، موافق هستم.» و موافقت کردم و کلید را در اختیارش قرار دادم و خیلی هم خوشحال شدم از اینکه چنین معاون فعال و پویایی را دادهاند به مدرسه. به خدمتکار مرحوم هم گفتم یک جارویی هم بکشه و آمادهاش کنه.
مدتی بعد، همین آقای معاون، پیشنهاد کرد: میخواد در مناسبتهای مختلف، عزاداری هم در حیاط برگزار کنه و به سیستم صوتی و بلندگو نیاز داره و کلی از این پیشنهادهای جالب دینی داد.
رسانه یادآوری، صدای رسای همه مردم
راستش، من دوباره خوشحال میشدم با شنیدن این پیشنهادها و با خودم میگفتم: خوب شد؛ یک اتفاق مبارکی میافته و بچهها یک روحیه معنوی پیدا میکنند و در پیشرفت تحصیلیشان هم، تأثیر میذاره. بعدها، در زمان امتحانات، دیدم؛ یعنی درواقع، کشف کردم همین آقای مذهبی دوآتشه نماز جماعت برگزارکن، بعد از ظهرها، به بهانه کار مضاعف، میماند در مدرسه و میرود به دفترم که بهش اعتماد کرده بودم و کلید دفتر را هم که بهش داده بودم، میرود سراغ کمد و از کمد اختصاصی بنده، با یک شگردی و با استفاده از کارد، کمد را باز میکند و برگ سؤال آزمون را که معمولاً نیم ساعت مانده به آزمون، توسط شخص خودم کپی و تکثیر میشد، برمیدارد و کپی میکند و دوباره میبندد و به چند نفر از بچهها سؤالات را به صورت تلفنی، میرساند و با اولیاء هم تبانی میکند و برخی از اوراق امتحانی آزمونهای پیشین را هم، دستکاری میکند به نفع دانشآموز که مچش را گرفتم و گزارش مکتوب هم کردم؛ هرچند، به گزارش رسمی من، ترتیباثری هم داده نشد اما این نتیجه مهم را گرفتم که هرکسی که در ابتداء، خود را پاک و دیندار نشان دهد و بر آن پافشاری هم بکند، نه الزاماً بلکه معمولاً، یه چیزیش است و باید خیلی مواظب و مراقب بود.
The online version of the Iranian weekly Yadavariبهنظرم، پاکی و دینداری را باید اطرافیان خودشان و با مشاهده و سنجش اعمال و رفتار شخص مقابل کشف کنند؛ نه از طریق صرفاً اعتماد به گفتار خود شخص.