اجتماعیفرهنگی

نیم‌نگاهی به وضعیت آرامستان حاج معین اهر

یکی از مهمترین معضلات شهری اهر، وجود نخاله‌های ساختمانی است که در همه‌جا می‌بینیم.

خلاصه نوشته
  • در اهر، انواع کارهای انجام‌نیافته زیادی است برای ساماندهی؛ کارهای عقب‌مانده‌ای که در طول این سال‌ها نشده؛ کارهایی که می‌توانست از سوی فرمانداران و شهرداران پیگیری شود که نشده یا در حد همان سخن باقی مانده و به مرحله اجرا درنیامده است.

در آرامستان حاج معین شهرستان اهر، به جز پنجشنبه‌ها، در سایر روزهای هفته، محوطه آرامستان، تا حدودی و معمولاً، کاربری‌اش تغییر می‌کند! و گاهی تبدیل به چراگاه می‌شود! وجود ردپای حیوانات اهلی در برخی قبور قدیمی با رویه سیمانی که از سال‌های خیلی دور، به جای مانده و همانطور هم خشک شده، نشانگر این واقعیت است که این پدیده گاوچرانی از سوی برخی دوستان محترم روستایی که همراه با گوسفندانشان، به شهر اهر تشریف آورده‌اند و این محوطه را نیز مناسب برای چرا یافته‌اند، مسبوق به سابقه بوده است.

بنده با برخی از اینها که رودررو سخن گفته‌ام و از حرمت انسان‌ها و از حرمت اموات و این فضا گفته‌ام، حرفم را در ظاهر و با تکان دادن و با بالا و پایین کردن سرشان، تأیید کرده‌اند اما محل را ترک نکرده‌اند! و همان‌ها را در روز بعد و در روزهای بعد نیز دیده‌ام! در همان حال دام‌چرانی و معنای واضح آن، این است که حرف من، هیچ تأثیری روی اینها نداشته است در تغییر نوع تربیت انسانی که یک عمر را طور دیگری زندگی کرده و نگرش‌های متفاوتی داشته اند. در این آرامستان، در طول هفته می‌توانی مرغ و خروس هم مشاهده کنی که در لابه‌لای قبور می‌چرخند و اسباب تفریح کودکان حاضر در آرامستان را فراهم می‌آورند که از فضای معنوی آرامستان، به نوعی می‌کاهد؛ حضوری که هیچ توصیه‌ای هم برای آن نداریم و اتفاقاً در حضور و همراهی کودکان، باید دقت شود تا حضورها و برنامه‌‏ها، فراتر از طاقت و حوصله آنها نباشد و آنان را خسته نکند یا تأثیر منفی بر روحیه آنان نگذارد.

گاهی سگ‌های بلاصاحبی نیز که به لیسیدن و خوردن ته‌مانده کیک و کلوچه انسان‌های در ظاهر بزرگ و گنده‌ای – که هنوز یاد نگرفته‌اند و عادت ندارند و سختشان است به استفاده از زباله‌دان تا آشغال‌هایشان را در سطل زباله بیندازند و حتی اگر سطل زباله‌ای هم نبود با خود ببرند، – راضی شده‌اند، در محوطه دور می‌زنند. محوطه آرامستان، پر از زباله است و گاهی همراه با خارها و رستنی‌هایی که توسط برخی از مراجعه‌کنندگان به طور خودسرانه، به آتش کشیده می‌شوند که خاکستر و سیاهی و دود و بوی باقی‌مانده از آنها، موجب نازیبایی و آلودگی محوطه و معذبی دیگران می‌شود.

پخش خوردنی‌های بعضاً غیر بسته‌بندی‌شده، مانند: خرما و حلوا و مواردی از این قبیل در قالب احسان، آنهم در وضعیت فعلی و درگیری فراگیر مردم با موضوع کرونا، موضوع مهم دیگری است که باید از سوی خود مردم، رعایت بشود. علاوه بر همه اینها، چندسالی است برخی از مراجعه‌کنندگان به آرامستان، با ماشین‌هایشان، تا آن وسط آرامستان می‌آیند! و بعضاً هم روی مزارها، نگه می‌دارند که بنده خودم بارها این صحنه‌ها را دیده‌ام؛ نمی‌دانم آن چند قدم راه کوتاه با پای پیاده، خیلی سخت است برای بعضی‌ها که با ماشین می‌آیند؟

قبلاً آن قدیم‌ها، قبرها خیلی حرمت داشت؛ مرده و زنده یک مسلمان و یک شیعه، حرمت داشت اما به نظر می‌رسد اکنون این حرمت‌ها تا حدودی برداشته شده‌اند و آرامش زنده‌های حاضر در آرامستان هم با برخی از رفتارها، به هم خورده است؛ همان‌هایی که تمایل دارند و حقشان هم است بعد از یک هفته، لحظاتی را با عزیزان از دست رفته‌شان، خلوت کنند و سوره‌ای و فاتحه‌ای بخوانند. با این ترددهای سواری‌های به داخل محوطه آمده – که آنقدر آمده‌اند و رفته‌اند که برخی مزارهای قدیمی ساده، ساییده شده‌اند و کم‌کم می‌روند که دیگر هیچ اثری از آنها باقی نماند و کسی هم معترض آن نیست که البته این شاید خوب هم بوده باشد! برای مدیریت آرامستان؛ البته اگر مدیریتی برای آن متصور باشد، به دلیل محدودیت مکانی تا برای اموات جدید دیگر هم جا باز شود و شرمنده! و مشمول‌ذمه! خانواده‌های اموات نشوند، – واقعاً چه می‌شود کرد وقتی شخص خودش نمی‌فهمد؟

برای همه این موارد، پدیده آب‌فروشی! را هم اضافه کنید از سوی نوجوانان و گاهی بزرگسالانی که در هرلحظه، بالای سرتان ظاهر می‌شوند و اصرار بر فروش آبی می‌کنند که از شیر آب چندقدم آن‌طرف‌تر در بطری‌های نوشابه خانوادگی پرکرده‌اند برای ریخته شدن روی مزارها و با این حضورشان، قطع می‌کنند قرائت فاتحه‌ و سوره‌های حاضران را. باز، به همه اینها، اضافه کنید مزاحمت پی‌درپی و همراه با سماجت افرادی را که با پیشنهاد قرآن‌خوانی، اشتغال‌زایی می‌کنند؛ همان‌هایی که به محض اینکه مشاهده می‌کنند شخصی در کنار قبری نشسته و در حال خواندن فاتحه است، به سراغش می‌روند و با پیشنهاد خواندن قرآن یا بدون پیشنهاد و قرائت خودسرانه! آرامشت را به هم می‌زنند و تو را درواقع مجبور می‌کنند و ایجاد حق می‌کنند! تا پولی پرداخت کنی بابت این کاری که تو خود نیز، می‌توانی انجامش دهی. وجود جوی فاضلاب سرباز هم که سال‌های سال، میهمان و همسایه این آرامستان است که گاهی هم مسیرش توسط باغبانان اطراف، تغییر می‌کند تا اینچنین تهدیدهای فاضلابی، به فرصت آبی! برای آبیاری‌ها تبدیل شود و آب‌های آلوده، اینچنین به هدر نروند! از دیگر دیدنی‌های اطراف این آرامستان است.

در داخل و کنار آن جوی هم که همه‌چیز می‌توانی بیابی؛ از لباس‌های درآورده‌شده از تن اموات گرفته تا تاج‌گل‌های خشکیده و نخاله‌های ساختمان که البته این نخاله‌های ساختمانی را هم که در هرنقطه‌ای از شهر اهر می‌توانی بیابی و مثل این زبل‌خان، اینجا، اونجا و همه‌جا! هست که به نظرم، یکی از مهمترین معضلات شهری اهر هم، وجود همین نخاله‌های ساختمانی است که در همه‌جا می‌بینیم.

اینهایی که آورده شد، تازه مربوط به روزهای غیربارانی است؛ در روز بارانی یا پس از آب شدن برف محوطه آرامستان، گل‌های به‌شدت سمج و چسبان کف آرامستان، در حجم و ارتفاعی چندبرابر بیشتر از خود کفش‌ها، به ته کفش مراجعه‌کنندگان می‌چسبد که باعث می‌شود برخی از این شهروندان نه چندان بافرهنگ، گل ته کفش‌هایشان را با یاری لبه سنگ‌قبرها یا نرده‌های آهنین اطراف برخی از قبور، بکنند و این‌شکلی پاک کنند گل‌ها را و راحت کنند خودشان را؛ گل‌هایی که در همان حالت چسبیده به سنگ‌مزارها باقی می‌مانند و خشک می‌شوند و منظره نازیبایی را به وجود می‌آورند که حاکی از بی‌فرهنگی و به‌نوعی، بی‌احترامی است؛ آنجایی که در آداب زیارت اهل قبور، توصیه شده حتی قبر‌ها را لگدمال نکنید. اگرچه سنگ قبر، فی‌نفسه موضوعیتی ندارد، اما به عنوان نمادی برای حفظ احترام و شأن شخص مدفون است و مخدوش کردن آن به هر نحو یا بروز رفتارهای اینجوری، درواقع بی‌احترامی و شکستن حرمت شخص مدفون بوده و نوعی توهین تلقی می‌شود و برای خانواده، فامیل و علاقه‌مندان آن اموات، به‌خصوص وقتی حاضر هستند و مشاهده می‌کنند، ناخوشایند است این رفتارها. فارغ از احترامی که در فرهنگ والای ایرانی، همه مردگان در نزد زندگان دارند، سفارشات زیادی هم در اسلام در مورد حفظ حرمت مردگان و قبور مسلمانان شده است؛ طوری که از حضرت امام صادق علیه السلام داریم که فرموده است: «حرمت میت، به‌سان حرمت شخص زنده است». امیدوارم و آرزو دارم فرهنگ شهرنشینی همه‌مان، آنقدر بالا برود و بالا شود که دیگر شاهد موارد اینچنینی که تنها نمونه و گوشه‌ای بود از موارد موجود، نباشیم. شاید در فرصتی دیگر، از آرامستان‌های دیگر اهر هم گزارش کوتاهی ارائه گردد که وضعیت چندان مناسبی ندارند و وضعیت مشابهی دارند.

می‌خواهم بگویم در اهر، انواع کارهای انجام‌نیافته زیادی است برای ساماندهی؛ کارهای عقب‌مانده‌ای که در طول این سال‌ها نشده؛ کارهایی که می‌توانست از سوی فرمانداران و شهرداران پیگیری شود که نشده یا در حد همان سخن باقی مانده و به مرحله اجرا درنیامده است. در آخر، یادآوری این نکته شاید ضروری باشد که در مکان ترجیحاً آرامستان حاج معین، به دلیل نزدیک بودن آن به ورودی شهر از طرف مرکز استان یا حتی در دیگر آرامستان‌های اهر نیز، می‌توان قطعه‌ای را هم، به هنرمندان و نام‌آوران ارسباران اختصاص داد؛ پیشنهادی که البته تازگی ندارد و قبلاً هم از سوی برخی دوستان، ارائه شده اما باز هم مثل خیلی از پیشنهادها و مطالبات دیگر، در حد همان سخن باقی مانده است که البته ایجاد چنین فضایی، نیاز به توسعه خود آرامستان و توافق بین مسؤولان مربوط و هیأت امناء و … نیز دارد البته نه با شیوه از بین بردن قبور کهنه و قدیمی! که امیدوارم دوستان رسانه‌ای بومی، موضوعات انبوه منطقه را خیلی صریح و بدون احتیاط و بی‌هیچ محافظه‌کاری، منعکس کنند و خودشان را و رسالتشان را محدود به صرفاً تبلیغات لوستر و مبل و سینک ظرفشویی و تجهیزات آشپزخانه، تبلیغ و تأیید غیرمستقیم این مسؤول و آن مسؤول و چماق بودن برای این و آن و انعکاس تصادف و آتش‌سوزی ماشین و خانه یا وجود مه غلیظ در فلان جاده نکنند که هدف غایی یک رسانه، خیلی فراتر از این حرف‌ها است و صرفاً تبلیغ و تأیید نیست؛ تبلیغ، برای چرخاندن چرخ رسانه است و تا حدودی لازم هم است اما همه کار رسانه، تبلیغ کالا و تجارت نیست.

بعضاً برخی از دوستان مطبوعاتی، فراموش می‌کنند که کارشان در اصل، چه چیزی بوده است؟ جایگاه خودمان را پایین نیاوریم. امیدوارم با تقویت روحیه مطالبه‌گری که هم در خود شهروندان اهری، بنا به دلایلی، ضعیف شده و همچنین در اکثریت رسانه‌های بومی که خیلی کمرنگتر شده، اهر بتواند در جایگاه واقعی خود قرار بگیرد؛ ضمن اینکه پیشرفت‌ها، در سایه وفاق و همدلی بین مسؤولان و شهروندان و البته با نقد دلسوزانه صورت می‌گیرد و به نظرم، اهر امروز بیشتر از هر زمانی، نیاز به بازتعریف و بازسازی شهری دارد و لازم است همین رسانه‌های موجود محدود بومی، پیشقدم شوند و بیشتر از اینها، به موضوعات شهری بپردازند؛ کار رسانه هم همین نیست که مطالبی را از اینجا و آنجا فوروارد کنیم و بدون هیچ تحلیلی و هیچ پیشنهاد و راهکاری، بازنشرشان بدهیم؛ باید رفت در دل شهر و نادیدنی‌ها را از دریچه دوربین خبری دید و منعکس کرد و به گوش و چشم مسؤولان رساند.

گزارش از: یادآوری

رسانه یادآوری، صدای رسای همه مردم

گرد آورنده
Comparative Education
منبع
Comparative Education
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

KUBET