- کارکنان فاقد امنیت لازم شغلی، همانهایی که در هرلحظه و در هرروز در اضطراب از دست دادن شغلشان هستند، ممکن است اگر فاقد عزت نفس هم بوده باشند و یا احساس حقارت نمایند و یا به هر دلیلی، ناچار بوده باشند، دست به تملق بزنند و یا اگر تملق، با روحیهشان سازگار نباشد و یا آن را غیراخلاقی و بد بدانند و از طرفی، محیط هم بر آنها فشار وارد آورد، مجبور به ترک مجموعه شوند.
امنیت شغلی،1 چه رابطهای با تملق2 در سیستمهای اداری دارد؟ آیا اصلاً رابطهای بین آندو وجود دارد یا نه؟ بهطور کلی، وقتی امنیت یک شخص در انواع مختلف آن و بهلحاظ جانی، روانی، شغلی و … به خطر میافتد، واکنشهای مختلفی ممکن است از خود نشان دهد که بهصورت تدافعی، تهاجمی و یا زیرکانه و یا بهصورت مدارا، چاپلوسی، تسلیم، فرار و مانند اینها، نمایان میشود.
شاید انسانهای نخستین، وقتی امنیتشان به خطر میافتاده، اگر از لحاظ بدنی، پرزور و قوی میبودند، برخورد فیزیکی میکردند و یا در صورت ضعف قوای جسمانی در مقابل آن پدیده، پا به فرار میگذاشتهاند؛ البته، شق دیگری هم وجود دارد که آن، تسلیم است؛ همان تسلیمی که طی آن، یک خرگوش در برابر یک مار بوآ وقتی که میبیند راه فراری نیست، ساکت و آرام میایستد و چون چارهای هم ندارد، منتظر خورده شدن میماند!
در عصر مدرنیته، وضعیت طور دیگری است؛ امروزه، از زور و زر و قلم و سخن و مقام و مدرک تحصیلی و نفوذ و پارتیبازی و رابطه و رانت و مانند اینها، استفاده میشود ولی اگر هیچکدام از اینها را شخص دارا نبوده نباشد، بهناچار و احتمالاً، دست به تملق میزند و این، همان نقطهای است که متأسفانه در مجموعههای اداری دولتی و حتی غیردولتیاش نیز، کم و بیش اتفاق میافتد و کارکنان فاقد امنیت لازم شغلی، همانهایی که در هرلحظه و در هرروز در اضطراب از دست دادن شغلشان هستند، ممکن است اگر فاقد عزت نفس هم بوده باشند و یا احساس حقارت نمایند و یا به هر دلیلی، ناچار بوده باشند، دست به تملق بزنند و یا اگر تملق، با روحیهشان سازگار نباشد و یا آن را غیراخلاقی و بد بدانند و از طرفی، محیط هم بر آنها فشار وارد آورد، مجبور به ترک مجموعه شوند.
در برخی از وزارتخانهها و سازمانها، بهدلیل نبود مجوز مکفی برای استخدام و یا محدودیت جذب نیرو از طریق کانالهای اصلی استخدام که منجر به استخدام رسمی شخص میشود، بهناچار برای هر استان و هر سازمانی، تفویض اختیار و اجازه جذب نیرو به صلاحدید و تشخیص خود مجموعه از کانالهایی غیر از کانال یادشده داده میشود تا براساس آن، نیاز سازمانها در قسمتها و پستهای خالی در چارت مربوط پر شده و مشکل کمبود یا عدم نیرو مرتفع گردد.
یکی از این کانالهای جذب نیرو غیر از کانال اصلی، به خدمت گرفتن اشخاص بهعنوان کارمند یا کارگر از طریق شرکتهای خدماتی و با طی مراحل مناقصه از طرف سازمان میباشد که در جریان آن، نماینده شرکت خدماتی برندهشده در مناقصه، ضمن استقرار و حضور در سازمان، ارائه کلیه خدمات مربوط به نیروها را عهدهدار میشود.
معمولاً قرارداهای منعقده بین اداره و شرکتهای خدماتی و نیز شرکت با نیروهای تحت پوشش، یک سال است و بعد از یک سال، قرارداد تمدید میشود و یا به شرکت دیگری واگذار میگردد و بعد از اتمام این مدت محدود یکساله، ممکن است شرکت مربوط یا شرکت تازهکار، نیروهای دیگری را دوباره و با هماهنگی اداره، جذب نماید و از بهکارگیری برخی نیروها منصرف شود یا بهعبارتی دیگر، تعدادی از آنها را غربال و تعدیل نماید و عذرشان را بخواهد؛ لذا امنیت اینگونه کارکنان، همیشه در خطر است و ممکن است بعد از یک سال، دوباره جذب نشوند و یا به دلیل مدرک تحصیلی پایین و تمایل سازمان به جذب نیرویی با مدرک تحصیلی بالا، عذرشان خواسته شود و البته جذب نشدن آنها، الزاماً و همیشه، بهمعنای بد بودن آنها نیست و شاید هم از خوب بودن زیادی، حذف بشوند! لذا بهجهت موارد فوق، احتمال اینکه روحیه مداهنهگری در بین کارکنان اینچنینیِ فاقد امنیت شغلی بیشتر باشد، بالا است.
این نوشته، در صدد آن نیست که ثابت نماید و حکم قطعی و مطلق دهد که نیروهای قراردادروزمزدی تحت پوشش شرکتهای خدماتی که با ادارات همکاری میکنند، حتماً و قطعاً چاپلوس هستند و یا نیروهای انسانی رسمی، غیرمتملق میباشند ولی این نکته را باید اذعان نمود که تفاوت، در مراتب و انگیزهها است که باعث شدت و ضعف آن میشود؛ یعنی کارمند رسمی، ممکن است چاپلوسی بکند و برخی از آنها هم، همین کار را میکنند ولی چاپلوسی او احتمالاً، بیشتر بهخاطر ارتقاء، تشویق، بالا رفتن نمره ارزشیابی، افزایش ساعات اضافهکاری و … میباشد و زیاد نیازی به تملق ندارند؛ آنیکی مشکلش این است که از اداره بیرونش نکنند و اینیکی، هوس کرده تا ارتقاء یابد یا گروهی، پایهای و طبقهای به آنچه که قبلاً بوده، اضافه شود؛ لذا چنانچه هیچکدام از این امتیازات را نخواهد، ممکن است چاپلوسی هم نکند و با صرفنظر نمودن از هدف، اسباب رسیدن به آن هدف نیز نیاز نباشد. او حداقل آن را مطمئن است که در اداره باقی میماند. او همچنین میتواند امتیازات دلخواه خود را، از کانالهای دیگری غیر از کانال غیراخلاقی و غیراصولی چاپلوسی اخذ نماید.
کارمند رسمی، نیک میداند که در صورت اختلاف با مافوقش و یا حتی مشاجره لفظی و … ، در جایی ولو در پایین همان سیستم، فعالیت خواهد کرد و شاید هم، در جایی بهتر و بالاتر! از نقطه قبلی و احتمال اخراج، خیلی کم است. درصورت حاد بودن قضیه، بعد از صدور چندین تذکر کتبیای، درج در پرونده، کاستن نمره ارزشیابی، انفصال موقت از خدمت، کسر حقوق و مزایا، تعویض محل کار، سپری شدن تشریفات اداری همراه با هماهنگی با مرکز، تازه نوبت به آخرین راه حل، یعنی اخراج میرسد که معمولاً و در بیشتر مواقع هم، به آن مرحله نمیرسد که البته همه اینها، در هرحال، با نظر هیأت رسیدگی به تخلفات اداری، مقدور میباشد و اداره خود رأساً نمیتواند تصمیمی بگیرد؛ ولی کارمند قراردادی روزمزدی، خوب میداند که درصورت اختلاف نظر با مسؤول کمظرفیت و فاقد سعه صدر لازم، احتمالاً اولین یا دومین راهی که در پیش رویش قرار داده خواهد شد، اخراج خواهد بود؛ چون اداره یا شرکت، حوصله جربحث با او را ندارد و بهراحتی میتواند به جایش، شخص دیگری را جذب کند.
اخراج در باب افعال است و دلالت بر انجام دفعتی یک امری میکند؛ یعنی سریع و به یکباره ولی در خصوص کارمندان رسمی، اینطور نیست و بعد از تشریفات اداری، مقدور است ولی برعکس در نیروهای قراردادی روزمزدی، معنای واقعی باب افعال، مصداق و تحقق پیدا میکند. او میداند که برخلاف کارمند رسمی، در جایی غیر از جای اول و در همان سیستم، فعالیت نمیتواند بکند و از اداره خارج خواهد شد و اولین اشتباه او، شاید آخرینش بوده باشد؛ بنابراین او یا باید مطیع محض و مطلق مافوقش بوده باشد و نظر بدهد و هیچوقت هم نقش تئوریسنها! را بازی نکند و یا وقتی هم نظری میدهد، باب میل مسؤول ردهبالا نظر دهد و حتی درخصوص تخطیهایی که شاید شاهدش بوده است، لب از لب نگشاید و در هر حال، بیخیال بوده باشد.
درکل، مداهنه از ضعفهای قابل ملموس در بیشتر جاها، بهویژه ادارهها و مراکز دولتی و غیردولتی است. «ستایش مخصوص خداست که کمال مطلق است؛ غیر از او هیچ کس لایق ستایش نیست.» البته از هرکسی به اندازه واقعی و خدمت به همنوعش میتوان تشکر کرد ولی این تشکر نباید هرگز رنگ مداهنه و ستایشگری به خود بگیرد. ستودن بیش از آنچه شایسته است، چاپلوسی میباشد.3 مداهنه، یک آفت اخلاقی و اجتماعی است. مداح از یک طرف، شخصیت خود را خرد میکند و خود را زبون میسازد و از طرف دیگر، با مداحی، شخصیتهای جعلی میسازد که هرروز هم، به غرور و خودپسندی آنها افزوده میشود؛ این اشخاص مصنوع، دیگر نه خودشان به فکر اصلاح و نواقص واقعی خود میافتند و نه به کسی اجازه انتقاد میدهند.
عدم امنیت شغلی، موجد چاپلوسی نیست ولی مزید بر سایر علتها و مقوی آن است و باعث تشدید آن میگردد و الا بدون درنظر گرفتن امنیت شغلی، چاپلوسی که یکی از رذالتهای اخلاقی محسوب میشود، مربوط به خود شخص، نحوه تربیت وی، عزت نفس، اعتماد به نفس و دهها پارامتر روانشناختی دیگر میشود.4 از طرفی دیگر، چون امنیت، یکی از نیازهای اساسی انسان است و طبق نظریه آقای آبراهام مازلو5 در بحث سلسهمراتب نیازها6 که ما آن را در بیشتر کتب مدیریتی مطالعه میکنیم و هماکنون هم در دانشگاهها بارها گفته میشود، تا انسان به سطح امنیت نرسد، به سطح بالاتر و خودشکوفایی و تعلق اجتماعی و نیاز به احترام و دوست داشته شدن از طرف دیگران نیز اهمیت نمیدهد. اصلاً اگر امنیت یک انسان در خطر باشد، چیزهای دیگر برایش بیاهمیت جلوه میکنند؛ یعنی شخصی که نیاز امنیتش برطرف نشده است، هیچ مسایل دیگری برایش مهم نخواهد بود و این خود خطرساز است.
امید است مسؤولان محترم، با فراهم آوردن در مرحله اول، اشتغال برای جوانان و در مرحله دوم و همراه با مرحله نخست، ایجاد امنیت در آن با نوع و نحوه استخدامی که میکنند و صدور مجوزهای استخدام رسمی برای کلیه سازمانها و ارگانهای اداری و بالابردن تعداد و رقم مجوزهای صادره، کارمندانی ایمن از لحاظ شغلی و با روحیهای عالی و عزت نفس بالا در سیستمهای اداری داشته باشیم.
پینوشت:
1- Job security
2- Flattery
3- نهج البلاغه، فرمایش 339.
4- باقرپور، محمدرضا. سراب هویت، تبریز، 1378.
5- Abraham Maslow
6- Hierarchy of Needs
- باقرپور، محمدرضا، روزنامه مهد آزادی، چهارشنبه، 12 بهمنماه سال 1379، شماره 2310، شماره پیاپی 3039.