سرویسهای غیربهداشتی در ایران
خیلی از ماها، چندان فرقی نکردهایم و نمیکنیم و کوچکی و بزرگیمان هم، هیچ تفاوتی باهم نکرده است.
- در خدمت سربازی، یکروز، در نهایت تعجب و به طور تصادفی، متوجه شدم و دیدم داخل آفتابه، پر شده است از ادرار! شاید هم یک تفریحی بوده است برای آنشخص! یا مثلاً بهنوعی انتقام از شخص یا اشخاصی دیگر که در زمان طهارت، متوجه نشوند و به جای آب، از ادرار استفاده کنند.
در دوران دبستان، بچهها بیشترشان، بهداشت را رعایت نمیکردند در دستشوییها که اگر بخواهم ریزبهریز و مصداقی، توضیح بدهم، زیاد میشود انواعش، تعدادش و توضیحاتش؛ تا آنجایی که ناظم مدرسهمان، در سر صف، مجبور شد ناظر و مسؤولی را برای همینکار، یعنی برای نظارت و بهترشدن وضعیت دستشوییها، تعیین کند که هیچوقت هم بهتر نشد؛ من هم که مثل چند نفر معدود دیگر، حسّاستر بودم، خیلی معذب میشدم در چنین فضای ناپاکی.
دوران دبستان، سرانجام تمام شد؛ آمدیم مقطع راهنمایی؛ با خودم گفتم: دیگر تمام شد همه آن نابهداشتیها و بهداشت، حتماً که رعایت میشود؛ اما دیدم نه؛ چندان فرقی نکرده و همان غیربهداشتیهای متنوع، مانند: سرپایی ادرار کردنها و همهجا را به گند کشیدنها، در کنار سایر بیتوجهیها و غیربهداشتیها، مثل افتادن آفتابه پلاستیکی در داخل سنگ دستشویی و نجس شدن بدنه آفتابه و مواردی از این قبیل، هنوز هم ادامه دارد.
راهنمایی را تمام کردم؛ آمدم دبیرستان؛ خوشحال بودم که دیگر همه، بزرگ شدهاند و همه، فهم و درکشان، افزون شده و لابد دستشوییها، وضعیتشان بهتر خواهند شد؛ اما باز، تفاوت چندانی احساس نکردم! تا آنجایی که تصمیم گرفتم حتیالمقدور، دیگر از دستشویی مدرسه استفاده نکنم و خودم را عادت بدهم برای حضور در مدرسه بدون استفاده از سرویس بهداشتی. زمان گذشت تا اینکه وقت رفتن به خدمت سربازیام شد. در خدمت سربازی، یکروز، در نهایت تعجب و به طور تصادفی، متوجه شدم و دیدم داخل آفتابه، پر شده است از ادرار! شاید هم یک تفریحی بوده است برای آنشخص! یا مثلاً بهنوعی انتقام از شخص یا اشخاصی دیگر که در زمان طهارت، متوجه نشوند و به جای آب، از ادرار استفاده کنند.
بعد از مدتی، در دانشگاه و در خوابگاه دانشجویی هم، ادامه پیدا کرد مشابه چنین وضعیتهایی؛ درست در همانجایی که انتظار بیشتری میرفت. سالها گذشت و زمان گذشت تا اینکه به استخدام یک ادارهای درآمدم؛ انگار، دیگر راحت شده بودم از اینهمه ناپاکیها و نابهداشتیها و خیالم، راحت شده بود از اینکه داخل آدمبزرگها، بودم و از اینکه تصور میکردم همه انسانها و مخاطبان و اربابرجوع، عاقل و بالغ هستند و انتظار بیشتری هم میرفت از همه چنین انسانهایی و اصولاً هم که باید در همهجای چنین محیطی، بهداشت در اعلیدرجه رعایت میشد اما این هم در حد همان یک تصور، باقی ماند؛ چراکه در کمال ناباوری، چندینبار دیدم سر شیلنگ آب دستشویی، نجس شده است؛ یعنی قشنگ، معلوم بود؛ طرف در حین طهارت، بیتوجهی کرده و یا نتوانسته تنظیم کند! و مرتکب چنین عملی شده! یا اینکه بعضی وقتها هم میدیدم شیلنگ، افتاده داخل سوراخ سنگ دستشویی و نجس شده و در همان وضعیت باقی مانده؛ وضعیتِ خیلی سختی بود برای خود من و من فهمیدم که خیلی از ماها، چندان فرقی نکردهایم و نمیکنیم و کوچکی و بزرگیمان هم، هیچ تفاوتی باهم نکرده است.
Comparative Educationنمیدانم واقعاً مشکل کجاست؟ شاید همه اینها، برمیگردد به تربیت در دوران کودکی؛ واقعاً من نمیدانم دلیل اینهمه نابهداشتیها و بیدقتیها در چیست؟! در مورد دستشوییهای عمومی در ایران، چه مردانه و چه زنانهاش، یعنی آن دستشوییهایی که همه از آن استفاده میکنند، مانند سرویسهای بهداشتی عمومی موجود در سطح شهر، سرویسهای بهداشتی داخل مساجد، داخل ادارات، درون پاساژها و بازارها و … کلی حرف میشود زد و کلی مورد و مصداق میشود احصاء کرد که همهمان هم البته، کم و بیش آنها را میدانیم.