یادداشت بیست و هشتم مدیر مسؤول
مهمترین عیبی که معمولاً در هر نوع حرکتی، متوجه آدمی میشود، این است که از یکسو، اهداف را گم میکنیم؛ از سویی دیگر، مراحل را؛ مهمتر از آن، منابع و موانع را نمیشناسیم
- ما در هیچ منبعی، چیزی به نام سحرخوانی نداریم که بیاییم یک نفری را هم در مسجد، مأمور این کار بکنیم و ازش بخواهیم تا مناجاتی را آنهم از هرجایی که دلش خواست، از وسط دی.وی.دی یا از آخر مناجات، آن را با بلندگوهای معمولاً خرابشده و نیمهسالم، با صدای خشخش و نامفهوم در نیمهشب به مدت طولانی روشن کند و مردم را با این رفتار ناصواب، دچار نه ثواب که بلکه عذاب کند.
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و درود بر همه شما مخاطبان عزیز و همیشههمراه رسانه یادآوری. با اولین شماره نشریه یادآوری در سال جدید، در سال 1402 ، در خدمت شما مخاطبان فرهیخته هستیم.
یکی از هنرمندان محترم، اخیراً و در اواخر سال 1401، از گروه یادآوری در یکی از پلتفرمها لفت داده و ضمن آن، گلایه کرده بودند که رسانه یادآوری، خبر کسب مقام و برتر شدنش را درج نکرده است و خطاب به اینجانب، نوشته و ارسال کرده بودند که:
«از شما، انتظارمان بیشتر بود؛ کل عالم، خبر ما را منتشر کردند.»!! اینجانب، پاسخی را خطاب به این هنرمند گرامی، ارائه و ارسال کردهام که عین متن پاسخ ارائهشده از سوی اینجانب، - البته بدون درج نام این هنرمند گرامی که در نزد رسانه یادآوری، محفوظ و کاملاً محرمانه میباشد، - در اینجا بازنشر میشود تا در ابتداء، هم برای خود بنده و بعد از آن، برای برخی دیگر از هنرمندان عزیزی که احیاناً، چنین تفکری و یا تفکر مشابهی در حوزه هنر و رسالت و اهداف عالی و غایی هنر، دارند، یادآوری و تلنگری بوده باشد.
«سلامعلیکم؛ صبح روز سهشنبهتان در روزهای آخر سال 1401 ، بهخیر و شادی و مبارکی. ایکاش، فرصتی میبود تا رودررو، توفیق میشد مینشستیم و در خدمتتان و در حضورتان، میبودیم و کلّی صحبت میکردیم راجع به فلسفه و اهداف والای هنر؛ بله بهنظرم، چنانچه سعی کنید از ابتدا تشریف نیاورید به گروه یادآوری به اینشکل که مسبوق به سابقه هم هست در مورد شخص شما و بهمانند میهمانی که زودزود، وارد سالن میهمانی میشود و بیرون میآید و هیچ ملاحظه و تصمیم ثابتی هم ندارد و زشت و بیاحترامی هم، جلوه میکند این رویکرد؛ هم برای میزبان و هم برای سایر میهمانان و دعوتشدگان حاضر، بهتر و اولی بوده باشد.
نمیدانم چرا آدمبزرگی مثل شما، ترک گروه را، با نزدن خبر کسب مقام در یک رشته هنری، گره زده است؟! از پیامتان که چنین مستفاد میشود و این، کار کودکان و کاری است کودکانه و خام. خب، شماها شاید در حدی از تفکر و یا احیاناً در سواد بالایی هستید و خود را در سطحی میدانید و میبینید و تصور میکنید که نیازی به حضور در چنین گروههایی و نیازی به هیچ مطالعهای نداشته باشید و ندارید و نیازی هم نمیبینید که صاحباختیارید البته.
جناب آقای …، نکتهای را و توصیهای را بهعنوان یک هنرمند خیلیخیلی کوچک که هنوز در اول راه است اما اتفاقاً یکی از هنرهایش در حوزه نویسندگی، با استعانت از الله متعال، منحصربهفرد بوده و هماکنون، در حال ثبت شدن مالکیت معنوی آن در مبادی مربوط در خود ایران و در سطح جهانی و در گینس نیز میباشد که شاید مثل خیلیهای دیگر هم، خبر ندارید و از اینجهت هم، الله متعال را شاهد میگیرم که نه در جلوت که حتی در خلوت هم، اندک خودستایی و کبر و غروری هم، همراهش نبوده و انتظار انعکاس آن را هم نداشته و ندارم و منتظر بهبه گفتنها و کف زدنها و رفتن به بالای سن هم نبودم و نیستم که از این روحیه تربیتشده اینچنینی و فرار از شهرتطلبی خودم، بسی راضی و شاکرم به درگاه الهی، خلاصتاً به نظرتان میرسانم و عرض میکنم:
برادر محترم، هدف غایی هنر، مطرح شدن و دیده شدن نیست؛ بد فهمیدهاید اگر چنین فکر میکنید و عمل میکنید. در این حدِ نازل، خودتان را نگه ندارید و به هنر، در سطح صرفاً دیده شدن و بهبه شنیدن و مشاهده کف زدن اطرافیان، نگاه نکنید. یکی از مهمترین ملاکهای هنر، تجلی و ظاهرساختن است؛ در تجلی و ظهور، دیگران را دعوت میکنیم؛ آنکسی که برای دیگران، آواز میخواند، ساز و تار میزند، نقاشی و عکاسی میکند و امثال آن، درواقع، در مرحله اول و در ظاهر قضیه، دیگران را دعوت میکند.
مطابق با جهانبینی ما، اگر او عبد خداوند بوده باشد، دیگران را دعوت به تماشای خدا کرده که خود، عبادتی عظیم است و اگر غیر از این بوده باشد، دیگران را به تماشای خویشتن خویش، دعوت کرده که ایننوع دعوت، از نوع دانی و در خدمت نفسانیت و عبث بوده است؛ بهعبارتی دیگر، هنرمند میتواند دو جنبه داشته باشد: او اگر عبدالله بوده باشد، هنر او تجلی قدرت الله است و اگر فرد عاصی و سرکشی بوده باشد، هنر او در خدمت نفس و شیطانیت قرار میگیرد. هیچوقت در مقام و جایگاه هنرمند، خود را در حدی پایین نیاورید که از کسی بخواهید خبر شما را در برتری ظاهری و در حوزه هنر، در جایی و در رسانهای درج کند که این، دعوت به خود است نه دعوت به خدا.
در خلوت خود، از خود بپرسید برنده شدنتان، برای چه بوده است؟ دنبال چه چیزی بودهاید و هستید حقیقتاً؟ و چه میخواهید؟ آیا هدف از هنر، فقط برنده شدن و دیده شدن هست؟ و چرا باید اینقدر دنبالش بوده باشید و هستید؟ و نزدن خبر را چرا برنمیتابید و اینقدر ناراحت و مکدرتان کرده است این موضوع؟
هنرمند گرامی، دنبال صرفاً دیده شدن و عکس انداختن با این وزیر و آن وکیل، نباشید و نگرش و فصل جدیدی را در حوزه هنر، به روی خود بگشایید که اگر غیر از این باشد، قطعاً باختهاید؛ ضمن اینکه در خسران، بهسر خواهید برد؛ اما در نهایت، این را هم عرض میکنم: اگر خبرتان را ارسال میکردید که نکردهاید، اگر نزده بودیم، آنموقع میتوانستید یک گلایهای هم داشته باشید.
رسانه ما، مدتی است بهجهت گرانی کاغذ و فیلم و زینک و خدمات تایپ و طراحی و … ، به صورت منظم هفتهای، چاپ نمیشود متأسفانه و اخیراٌ هم، چاپی نداشتهایم اما در گروه و کانال یادآوری در پلتفرمهای مختلف، میشد درجش کنی چنانچه ارسال میکردید.
هنوز هم، ما و مجموعه یادآوری، آماده انعکاس این افتخاراتِ نه فقط همشهریها و هماستانیها، بلکه هر ایرانی دیگری هم، چه در داخل کشور و چه حتی در خارج از کشور، هستیم که اتفاقاً، یکی از شاخصهها و اقدامات رسانه یادآوری هم که بارها اعلام شده و در شعارش هم آمده، همین است و ما، به دنبال هیچ کسب درآمدی هم نیستیم در اینخصوص. قبلاً هم، اگر یادتان بوده باشد، از شخص شما، بهصورت مصداقی و در همین فضا، خواسته بودیم رزومه و سایر مواردتان را و کسب افتخاراتتان را در عرصه هنر، ارسال کنید تا با افتخار، درجش کنیم؛ چنانکه بسیاری از هنرمندان، ارسال کردهاند و بلافاصله هم، درج شده از هر شهری و از هر استانی که قابل رویت هم هست.
امیدوارم سخنان صریح بنده را، به دل نگیرید؛ چراکه همراه با هیچ حبّ و بغضی نبوده و صرفاً، نظرم را بیان کردم. مجدداً، موفقیت اخیر جنابعالی در عرصه … را، صمیمانه تبریک عرض میکنم. موفق و همیشه افتخارآفرین و مانا بوده باشید. با احترام: محمدرضا باقرپور / بیست و سوم اسفندماه 1401»
در شماره قبلی، صفحات دهم و یازدهم نشریه، ناخوانا شده بود که مربوط به مرحله پیش از چاپ و کوتاهی از سوی چاپخانه مربوط بوده است که ضمن تذکر و گلایه از مدیر مربوط و ضمن عذرخواهی از خوانندگان محترم، مطالب این دو صفحه بهجز مطلب مربوط به عید نوروز که زمانش دیگر گذشته، عیناً و در همان صفحات، در این شماره تکرار میشود.
موضوع دیگر که تکراری هست اما بهنظرم ضرورت دارد بارها تکرار شود، ضرورت رعایت حال مردم و حرکت با خطکش و میزان قرآن و سنت است؛ مبادا، جلوتر از دین اسلام، حرکت کنیم. در رابطه با ماه مبارک رمضان، موضوع قابل طرح که در هرسال و در هرماه مبارک رمضانی هم، در برخی از جاها، هنوز هم تکرار میشود، موضوع پخش مناجات، آنهم با صدای بلند از بلندگوهای برخی از مساجد است که باید گفت:
ما در هیچ منبعی، چیزی به نام سحرخوانی نداریم که بیاییم یک نفری را هم در مسجد، مأمور این کار بکنیم و ازش بخواهیم تا مناجاتی را آنهم از هرجایی که دلش خواست، از وسط دی.وی.دی یا از آخر مناجات، آن را با بلندگوهای معمولاً خرابشده و نیمهسالم، با صدای خشخش و نامفهوم در نیمهشب به مدت طولانی روشن کند و مردم را با این رفتار ناصواب، دچار نه ثواب که بلکه عذاب کند.
بنده که تا حالا، یک جمله از این مناجاتهای اینجوری را نفهمیدهام که چه بوده و چه گفته است و فقط صدای نامفهومی بوده است و خشخش و بس که موجب ذرهای افزایش معنویات هم نشده است. «پخش اذان بهنحو متعارف، براى اعلام داخل شدن وقت نماز صبح، به وسیله بلندگو اشکال ندارد؛ ولى پخش آیات قرآنى و دعا و غیر آن، از بلندگوى مسجد، اگر موجب اذیت همسایگان شود، توجیه شرعی ندارد؛ بلکه دارای اشکال است.» (آيت الله خامنهای، رساله اجوبه الاستفتائات، س 454.) دیگر آیات عظام هم، همین نظر را دارند.
در گذشتههای نهچندان دور، تلویزیون و رادیو و یا دستگاههای خبررسانی و اینترنت که نبود؛ همان زمانها، مناجاتخوانهایی بودند که بهوقت سحر، زودتر از همه، از خواب بیدار میشدند و بهصورت زنده و نه با لوازم صوتی، گاهی هم، به پشت بام میرفتند و یا با حضور در مساجد محلهها، با مناجات خواندن، مردم را بیدار میکردند و برای مردم هم، بسی خوشایند بود این مناجاتها و این روند؛ البته سابق بر این، گاهی هم، به طبل و تشت میزدند و مردم را از خواب بیدار میکردند تا بیدار شوند و سحری بخورند و مردم هم، ممنون و متشکر بودند از این وضعیت و حالت مزاحمت هم نداشت اما اکنون، وضع فرق کرده است و مردم، به همه بیدارکنهای مدرن، دسترسی دارند؛ اگر هدف، بیدارکردن باشد یا اگر هدف، ثواب بردن و ثواب رسانیدن بوده باشد، دیگر اکنون مردم از طرق مختلف، به همه این مناجاتها، به بهترین شیوهای و حتی بهصورت انتخابی، دسترسی دارند و هروقت هم اراده کنند، بیدار میشوند و ما، از هيچ مرجعی هم، فتوا و یا اجازهای هم نداريم بر اینکه قبل از نماز یا سحری، مردم را از خواب بيدار كنيم با این روش و به این شکل؛ اسمش را هم هرچه كه بگذاريم، اعم از: مناجات، قرآن، سحرخوانی، عزاداری و … .
بهنظرم، اکنون باید این مناجاتخوانیها را به خانهها برد؛ کمااینکه این اتفاق هم، در برخی از موارد هم، افتاده و صدا و سیما، رادیو، اینترنت، رسانههای مختلف، فضاهای مجازی و … 24ساعته، برنامههای مختلف از قبل ضبطشده و زندهای را در اینخصوص دارند؛ از همان مناجاتنامه گرفته تا سخنرانی و برنامههای معنوی متنوع و مختلف دیگر و هرکسی هم، به فراخور تمایل و زمانبندی خود، چنانچه تمایل داشته باشد، میتواند از طریق تلویزیون، رادیو و … یکی را انتخاب کند و آن را ببیند و گوش کند و نیازی هم به این نیست که از بلندگوها پخش شود و احیاناً، باعث ناراحتی و دلخوری و یا دینزدگی و دینزدایی عدهای از شهروندان، بهخصوص شهروندان نزدیک به مساجد و نوجوانان و جوانان گردد.
متأسفانه، به نظر میرسد برخی از عوامل مساجد، قصدی و ارادهای برای رعايت اين اصل مهم را ندارند و جلوتر از دین اسلام و از آنچه که گفته شده و سفارش شده، حرکت میکنند! و امسال هم، در شروع و در اولین روز، مواردی را در اینخصوص در شهرهای مختلف استان، دوستان گزارش کردند که تا آخر ماه مبارک رمضان هم، این وضعیت ادامه پیدا کرد. حتی همین روضهخوانی هم، از جنبه فقهی، مستحب است؛ ولی اگر برای همسايهها و مردم، مزاحمت داشته باشد، نهتنها ثواب و پاداشی ندارد، بلكه گناه هم است.
من هم مثل شما، گاهی میبینم در برخی از منزلها و در محلهها هم، به مناسبتهای مختلف، دستههایی تشکیل میشود و با سروصدای بیش از اندازه و با بلندگوهای قوی آنچنانی – که الان دیگر خیلی مد شده این بلندگوها و هرکسی هم آن را نداشته باشد و به آن مجهز نباشد، انگار که چیزی کم دارد و عیب و ضعف اساسی هم محسوب میشود!، – ناخواسته موجب اذیت همسایگان میگردند که باید دقت کنیم و نکند به جای ثواب، برای خودمان، گناه جمعآوری کنیم؛ آنهم با نام دین و با نیت ثواب جمع کردن.
نصب بلندگو بر پشت بام مساجد و حسينيهها و پخش مراسم از آن، مورد نهی علماء و مراجع قرار گرفته است و تنها موردی كه جايز شمرده شده و همه هم در آن اتفاقنظر دارند، موضوع اذان است که میتواند صدای بلندگو در بيرون از ساختمان مسجد يا حسينيه و در هر جای ديگری، پخش گردد؛ منطقی و عقلانی هم، همین است. مزاحمت برای آسايش مردم، به هر شكلی كه باشد، حرام است و گناه و از نظر حقوقی و قضايی نيز، جرم است و حتی قابل پيگيری؛ بنابراين امسال هم و در ماه مبارک رمضان اخیر نیز دیدیم که در همه شهرهای استان، چنین مناجاتخوانیهایی برپا شد.
انتظار میرود پس از این و در سالهای آتی، متوليان امور مربوط و گردانندگان مجالس وعظ و خطابه، حواسشان بیشتر جمع باشد و تنها، با خطکش قرآن و سنت جلو بروند و مراعات حال مردم را بكنند تا برای مردم، احیاناً مزاحمتی ايجاد نشود با نام دین.
سیودو روزی هست که ماه مبارک رمضان امسال نیز، مثل همه رمضانهای سالهای گذشته، سپری شده است و بهزودی، عمر نیز، با همه فراز و نشیبهایش، با همه خوبیها و بدیهایش، با همه شکستها و موفقیتهایش، حتی اگر طولانی هم بوده باشد، به پایان میرسد؛ یعنی، درواقع، همهچیز، خیلی زود، تمام میشود؛ لذا، بایستی از این فرصتهای زودگذر، هم در جهت مادی و هم از حیث معنوی و با تمام توان، استفاده کرد. « الْفُرْصَةُ، تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ؛ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ.»1 «فرصتها، همچون عبور ابرها، میگذرد؛ بنابراین، فرصتهای نیک را، غنیمت بشمارید.»
فرصتی که برای ما داده شده، برعکس راهی که در پیش رو داریم، بسیار کوتاه، زودگذر و اندک است؛ قرار است مثلاً، ده هزار کیلومتر راه را بپیماییم و قرار هم است توشههای لازم، برای پیمودن این راه طولانی را، با خودمان همراه کنیم؛ ما موظفیم توشهمان را، خودمان برداریم؛ تمام توشه را هم در یک اتاقی، جمع کردهاند و گفتهاند: «برای پیمودن این ده هزار کیلومتر راه، بیشتر از یک ساعت! وقت نداری.» در این اتاق، چیزهای بسیار باارزش، گرانقیمت و بینظیری هم وجود دارد؛ اقسام بینظیری، میتوانی از این اتاق بیرون بیاوری و با خودت، همراه کنی و ببری؛ در این اتاق، انواع بازیها و سرگرمیها هم وجود دارد؛ بهراحتی، میتوانی حتی به آخرین بازیهای رایانهای، ورزشی و اقسام متنوع دیگری، دسترسی داشته باشی. انواع بینظیر خوردنیها و آشامیدنیها را نیز بهوفور، در اختیارت گذاشتهاند؛ برای پیمودن این راه که یک ساعت بیشتر هم وقت نداری، چه میشود کرد؟ آیا انسان، در این زمان محدود، خود را از خود، میشناسد؟ مسلماً، حداکثر توان خود را به کار میبندد تا یکتکه بیشتر بردارد؛ هرچند، بسیار ناچیز بوده باشد؛ چون راه، خیلی طولانی است و باید که فقط و فقط، با این توشهها، برویم و قرار هم نیست در راه بمانیم و مکافات بکشیم؛ به نظر نمیرسد هیچ انسان عاقلی، خود را در این یک ساعت محدود، مشغول سرگرمی و بازی و آنچه که لهو و لعب خوانده میشود، بکند.
این راه، آنقدر طولانی، مشکل و سخت و توشه، آنقدر اندک است که مولا، علی بن ابی طالب علیهالسلام، آهش بلند میشود؛ آنجا که میفرمایند: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ.»2 «آه از کمی زاد و توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر و عظمت مقصد.» ایشان، از کمی توشه، طولانی بودن راه و دوری سفر، آه میکشند؛ حالا ما انسانهای عادی که دیگر معلوم است باید چهکار کنیم؛ ما باید صدها آه بکشیم و افسوس بخوریم؛ پس با وجود این راه طولانی که قرار است همه هم، آن را بپیماییم و با این توشهای که فرصت جمعکردنش هم، بسیار کم است، چه میشود کرد؟ آن یک ساعت، همین چندروزی است که قرار است در این صحنهها، باشیم؛ چهبسا مقداری هم، جولان بدهند یا قدرتی، به دستمان بیفتد تا عرض اندامی هم بکنیم؛ در موقعیتهای مختلف و چهبسا در موقعیتهای بهتری قرار میگیریم؛ صاحب پست و منصبی میشویم تا آزمایش شویم که چهگونه با مردم رفتار میکنیم؟ پولی را یا خزانهای را به ما میسپارند تا امتحان شویم که چهگونه از آن، محافظت میکنیم؟ وقتهای مردم را میگیریم؟ پولهای مردم را بالا و پایین میکنیم؟ یا صادقانه عمل میکنیم؟ و چهزود هم، پروندهمان، بسته میشود و باید برویم دنبال حساب پس دادن.
«إِنَّ الدُّنْيَا، قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِکلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَکونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَإِنَّ کلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ.»3 «آگاه باشید دنیا، بهسرعت، پشت کرده و بهقدر تهمانده ظرفی که آب آن را ریخته باشند، بیشتر از آن، باقی نمانده است و بههوش باشید که آخرت، رو به ما میآید؛ دنیا و آخرت، هرکدام، فرزندانی دارند؛ بکوشید از فرزندان آخرت باشید نه از فرزندان دنیا؛ زیرا در روز رستاخیز، هر فرزندی، به مادر خویش ملحق میگردد.
هماکنون، هنگام عمل است نه حساب؛ فردا، وقت حساب است و نه عمل.» خداوند، آنچیزی را که از رسولش خواسته، قطعاً از ما نخواسته؛ در تعبیری ساده و عامیانه، خداوند شاید به یک نفر، یک استکان داده؛ باید آن را پر کند و ببرد؛ به آنیکی، یک لیوان، داده شده؛ باید همان را پر کند و ببرد؛ آندیگری، سطل، بشکه یا منبع فلزی ده هزار لیتری، شاید داشته باشد که باید پر کند و ببرد؛ یعنی، به هماناندازه ظرف وجودی که به هرکس داده شده، باید به هماناندازه، پرکند و ببرد؛ پس، در مرحله اول، باید ظرف و ظرفیت وجودیمان را تشخیص بدهیم و خودمان را خوب بشناسیم که چه گنجایشی داریم؟ و بعد هم، باید به این فکر باشیم که چه کنیم تا آن مقدار که خداوند از ما میخواهد، پر کنیم و ببریم؟ بیشتر از آن هم، نخواستهاند؛ چون قرار است تکلیف، به اندازه وسع باشد. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها.»4
مؤمن، نسبت به گذشته، هیچگونه حزنی ندارد؛ لیکن کافر، اینگونه نیست؛ کافر، نسبت به گذشته، محزون است؛ کافر، نسبت به آینده هم، خوف دارد؛ چون روشن نیست که در آینده، میخواهد چه کند؟ او در سردرگمی و در تاریکی، بهسر میبرد؛ هرکس، در تاریکی باشد، معلوم است که میترسد؛ کسی که از گذشته، متأثر و ناراحت است و نسبت به آینده هم، خوف دارد، الآن چه حالی ممکن است داشته باشد؟ یک حالت ناامنی، اضطراب، تشویش، نگرانی، بههم ریختگی، آشفتگی و درنهایت، پوچی؛ لیکن مؤمن، اینگونه نیست؛ مؤمن، «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.»5 او نه غم گذشته را میخورد و نه نسبت به آینده، خوف دارد؛ او، از گذشتهاش، عبرت میگیرد و به تجربیاتش میافزاید و نسبت به آینده، امیدوار است.
مؤمن، بیبرنامه هم نیست؛ مؤمن، طوری برنامهریزی میکند که اگر قرار باشد هزار سال دیگر هم در این دنیا بوده باشد، میداند سال هزارم، روز آخرش، چه خواهد کرد. چنین آدمی، احساس امنیت میکند و این حس امنیت است که انسان را به پیش میبرد؛ کسی که امنیت ندارد، پیشرفت هم نمیکند؛ لذا از خداوند باید خواست توفیق عطاء فرمایند تا آن نگرانیها و اضطرابهایی که نسبت به آینده داریم، به امنیت تبدیل شود. مسافری که از شهری، به شهر دیگری سفر میکند، اگر مراحل را نداند، میماند.
مهمترین عیبی که معمولاً در هر نوع حرکتی، متوجه آدمی میشود، این است که از یکسو، اهداف را گم میکنیم؛ از سویی دیگر، مراحل را؛ مهمتر از آن، منابع و موانع را نمیشناسیم. انسانی که مراحل را نداند، وقتی از شهری، به شهر دیگر میرود، پس از چند کیلومتر حرکت، از دور که درختانی را میبیند، میایستد و با خود میگوید: «رسیدیم؛ اینجا، همان مقصد است.» بعد متوجه میشود هنوز، تا مقصد، راه طولانی در پیش است؛ دیگر شاید توان حرکت دوباره هم نداشته باشد؛ تا بخواهد خودش را جمعوجور کند و راه بیفتد و درواقع، خودش را به راه بیندازد، این حرکت مجدد، انرژی مضاعف میخواهد؛ ممکن است بعد از حرکت، در روستای دیگری، بایستد؛ چون مراحل را نمیداند و راه را نمیشناسد؛ یا ممکن است بهمحض نزدیک شدن و یا رسیدن به مقصد، سوخت تمام کند؛ چون از منابع و امکانات خود، اطلاع دقیقی نداشته است.
خداوند، توفیق عنایت فرمایند تا فرصتها را غنیمت بشماریم و به وظایف خود، واقف باشیم و به آن عمل نماییم و مهمتر از آن، اینکه: در رسیدن به اهداف، مراحل، منابع و موانع را خوب بشناسیم.
بهنوبه خویش و در حد بضاعت عقلی خود، سخن کوتاهی هم دارم با همه آنهایی که در این ماه مبارک رمضان یا ماه رمضان سالهای قبل، بدون وجود هرگونه عذری و بدون داشتن مشکل، ناراحتی و یا بیماری جسمی، گاهی هنجارشکنی نیز کردند و روزه نگرفتند و هرکدام هم، دلایل مخصوص به خودشان را داشتند! بعضیها، میگفتند: رمضان و روزه، در کجای قرآن آمده؟! یا قرآن اگر گفته: یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ … ، خطابش صرفاً به آنکسانی بوده که ایمان آوردهاند و ما را نگفته! و واجب نکرده! و اینجاست که اینجمله و این واقعیت، بار دیگر عینیت پیدا میکند که بیسوادی، خیلیخیلی بهتر از کمسوادی و داشتن سواد ناقص و شکستهبسته است که ضرر اینیکی، خیلیخیلی بیشتر از آنیکی و از بیسوادی مطلق است.
یک تأمل کوتاهی اگر بکنیم، میبینیم در قرآن، در سوره و آیات بهشرحی که میآید، به موضوع روزه، صریحاً اشاره شده و جای هیچ شک و بحثی هم، باقی نگذاشته است؛ علاوه بر آن، در احادیث بسیاری نیز، بحث روزه به صورت خیلی واضح آمده است. سوره بقره، آیات: 183، 184، 185، 187، 196سوره توبه، آیه: ۱۱۲ سوره مجادله، آیه ۴ سوره مائده، آیات 89 و ۹۵ سوره احزاب: آیه 35 سوره نساء، آیه 92 در سوره مریم آیه ۲۶ هم که به روزه سکوت اشاره شده است.
در قرآن، کلماتی که در پی میآید و ریشهشان، صوم و به معنای روزه میباشد، در سورههای مختلف و به شکلی که در اینجا آورده شده، آمده است: فعل تَصُومُوا، اسم الصَّائِمَاتِ، اسم الصَّائِمِينَ، اسم صَوْمَاً، اسم الصِّيَامَ، اسم صِيَامَاً، اسم الصِّيَامِ، اسم صِيَامٍ، اسم صِيَامُ / به تعداد 4 بار، اسم الصِّيَامُ، فعل يَصُمْ و سائحون هم، کلمه دیگری است که معنای روزهداران میدهد که در آیه 112 سوره توبه آمده؛ لذا جای هیچ عذر و بهانهای باقی نمیماند.
با روزهخواری درواقع امر الهی در یک جامعه اسلامی، بهصورت علنی، مورد هجمه قرار میگیرد؛ البته کسانی که لجبازی میکنند و یا قرآن را قبول ندارند و یا آن را مثل برخی از روشنفکران خودیِ باسوادِ بیسواد! و خوشسخن و زیاد کتابخوان و جزو حمّالان سختکوش انواع اطلاعات متنوع – که بازی با کلمات را خوب و بلکه در حد اعلاء بلدند اما در تعقل و تفکر، زیادی میلنگند و این بیعقلی و بالاتر از آن، بیبصیرتی را با چاشنی لجبازی هم درهم آمیختهاند و گاهی هم، بهخاطر تمایل شدید به حس مطرح شدن و کسب مال دنیا، خودفروشی و دگرفروشی و تحلیلفروشی! هم میکنند – کلام الهی نمیدانند که کم هم نیستند چنین اشخاصی، حسابشان کاملاً جداست. لجبازی و عنادورزی هم که، به قدمت تاریخ بشریت است و از وقتی بشر بوده، قطعاً لجبازی و عنادورزی هم بوده که مصادیق فراوانی در جوامع، ادیان و ملیتهای مختلف در این زمینه ثبت شده که قابل تأمل میباشد.
از طرفی دیگر، تعداد احادیث در خصوص وجوب روزه، آنقدر زیاد و آنقدر متنوع هست که مجالی دیگر میطلبد تا اشارهای شود به تعدادی از آنها که بهمراتب، خیلیخیلی بیشتر از تعداد آیات قرآنی است که در زمینه وجوب روزه آمده که شاید از حوصله و مجال این نوشته هم خارج بوده باشد و البته برای آنشخصی که بخواهد و درنظر داشته باشد تحقیق هم بکند در این زمینه، بهراحتی قابل دسترسی و بررسی میباشد.
چند جملهای هم برای آنان دارم که گفتند: روزه را قبول داریم اما از دولت و حکومت، دل خوشی نداریم و نتیجه هم این شد که روزه و نماز را رها کردند؛ خب به این دوستان! عرض میکنم: برادر و خواهر محترم، کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ و دیگر آیات مربوط به روزه در قرآن، کلام مربوط و خاص برخاسته از رهبر، رئیسجمهور یا وزیر و نماینده مجلس نیست که احیاناً لج کنی؛ اینها، کلام الهی است؛ البته کسانی که قرآن را قبول ندارند، آنها حسابشان جداست و بحث هم شاید بیفایده بوده باشد با اینان در اینخصوص. برخی دیگر هم گفتند دلت، صاف باشد برادر؛ دین ما، دین انسانیت است؛ دین آدمیت است! بله دلت صاف باشد؛ صافی خالی، همهجا به درد نمیخورد اخوی؛ تایر هم که صاف باشد، ممکن است یکراست به طرف دره هدایتت کند.
برخی دیگر هم میگویند: دلت پاک باشد؛ خوب در مورد پاکی صرف دل و کفاف بودن آن برای نجات و رستگاری، آیهای نداریم اما 22 آیه را که من داشتم با عجله مرور میکردم، در آنها، کلماتی که ریشهشان، به معنی نماز است، بهکار رفته اما اینکه تو بخواهی نماز و روزه را وانهی و کنار بگذاری و بعد بیایی در نمیدانم در مناسبتهای مختلف مذهبی، مانند: روزهای تاسوعا و عاشورا احسان بدهی؛ کباب بدهی؛ شربت زعفران بدهی یا حجّت را نروی و برای خود، چنین تحلیل کنی که پولش را میدهی به فقرا یا اظهارنظر بفرمایید که به حیوانات رسیدگی کردن و غذا دادن و مداواکردن، در حد نماز و روزه و مکه هست! اینها، درواقع تفسیر شخصی از دین است؛ البته مهربانی با حیوانات، خیلی هم خوب است؛ اما هیچ کار خوب و خیری، جایگزین نماز نیست؛ اینجور عملکردنها، درواقع همه مثل این است که یک عدد بزرگی مثل یک عددی که جلویش 12 تا صفر هم هست، ضربدر صفر کنی که حاصل میشود همان صفر یا اینکه در یک عملیات طولانی ریاضی، در یک معادلهای، در یک اتحاد جبری و مثلثاتی، عددی را در جاهای مجهول قرار دهی که بهتبع آن اعداد، نتیجه صفر شود.
نکته دیگر هم در رابطه با روزه، این است که در قدیم، حتی در منزل، در میان خانواده وقتی کسی در ماه رمضان بیمار میشد و به هر دلیلی نمیتوانست روزه بگیرد، در رودرروی دیگر اعضای خانواده، چیزی نمیخورد بلکه در خفا میخورد؛ عذرخواهی هم میکرد؛ یعنی درواقع حرمت نگه میداشت اما اکنون در بیرون هم در بیشتر مواقع، حتی چنین احترامی نسبت به بقیه افراد جامعه وجود ندارد و تجاهر و تظاهر به روزهخواری، زیاد شده است که فارغ از نگاه ایدئولوژیک و دینی و مذهبی، یک ناهنجاری اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود؛ البته دلایل متفاوت و متنوع جامعهشناختی و فرهنگی دارد این رفتار اما اخیراً به نظر میرسد به دلایل جدیدتری، به جمع این بزرگواران! برخی دیگر از اعضای جامعه هم که اعتراضشان را خواستند و میخواهند به اینشکل و با تجاهر در روزهخواری و مشابه آن، بیان کنند، بیشتر از پیش، اضافه شده است.
اگر قرار باشد قیامتی بوده باشد و حساب و کتابی بوده باشد، هیچکدام از این رفتارها و توجیهات و توضیحات، نجاتدهنده و راهگشا نخواهد بود. بعضی دیگر از دوستان هم، سالی یکبار و در ماه رمضان، نماز میخوانند و روزه میگیرند؛ ورژن دیگر هم اینشکلی هست که برخی دیگر هم، در طول سال، آن سه روز مربوط به شبهای احیا را نماز و روزه را بهجای میآورند؛ خلاصه شکلهای مختلف و متنوعی به فراخور سلایق! و تشخیص اشخاص داریم در نماز و روزه بهجای آوردن؛ بعضیها حتی پا را فراتر از اینها هم گذاشتهاند و نظرشان این است که نماز را به زبان ترکی و فارسی هم میشود خواند! قبول باشد برادر و خواهر؛ التماس دعا داریم!
من شنیدم که یک نفر به دیگری گفت: شما که اینهمه سال نماز خواندهای، کجا را فتح کردهای؟ نمیدانم من؛ مگر قرار هست جایی را هم فتح بکنیم با نماز خواندنمان؟! موضوع دیگر در رابطه با روزه و آنهایی که اهل روزه هستند، این است که برخی از اینها، مسألهشان را نمیدانند؛ یعنی میبینی از شهرش بیرون نرفته، مشغول خوردن میشود و در این حد و در یک جمله خبری فهمیدهاند که مسافر میتواند بخورد و میتواند روزه نگیرد و حد ترخص را درنظر نمیگیرند و تصورشان این است که مسافر روزه نمیگیرد و دقایقی را درنگ نمیکنند تا از شهر خارج شوند و حد ترخص را – که بر اساس احادیث، جایی است که اذان شهر شنیده نشود یا دیوارهای آن دیده نشود، – رد کنند و بعد مشغول خوردن شوند؛ البته در برخی از جادههای ایران، تابلوهایی برای نشان دادن حد ترخص شهرها نصب شده و تشخیص راحتتر شده است.
خلاصه اینکه حرف زیاد است در این مورد که شاید در فرصتی دیگر، بیشتر و ریزتر به آنها بپردازیم. در پلتفرمهای مختلف در رسانه یادآوری، منتظر شما فرهیختگان همراه با نقدهای بیرحمانهتان هستیم. در روزهای گذشته، در چهاردهم اردیبهشتماه، شاهد انتشار اولین شماره هفتهنامهای با نام سهند آذربایجان در 8 صفحه بودیم که قرار است با شش زبان: فارسی، انگلیسی، ترکی آذری، ترکی استانبولی، عربی و کردی، در زمینه سیاسی و اجتماعی منتشر شود که بهنوبه خود این موفقیت را به صاحب امتیاز و مدیر مسؤول نشریه مذکور، تبریک عرض میکنم و آرزوی موفقیت و استمرار این نشریه را دارم.
مورد دیگر که خیلی هم تکرار میشود در همین تبریز و من خود شخصاً بارها شاهد آن بودم و هستم و بارها هم گزارش شده و ترتیب اثری هم داده نشده و لذا نظر اعضای محترم شورای اسلامی شهر و شهردار تبریز را نیز در اینخصوص به این موضوع جلب میکنم، استعمال سیگار توسط برخی از رانندگان اتوبوس شهری در برخی مسیرها و خطهای بی.آر.تی در تبریز است که شماره و زمانشان نیز ثبت شده و قابل ارائه میباشد؛ نمیدانم علیرغم تماسهای مکرر با بازرسی و حراست و دفتر مدیریت شرکت واحد اتوبوسرانی تبریز، چرا در این قضیه ورود نشده و نمیشود و حرمت و حقوق اولیه مسافران داخل شهری، حفظ نمیشود؟!
مورد دیگر که ذکر مجدد آن را لازم میدانم، موضوع مقالات و مطالبی است که بهطرق مختلف، به نشریه ارسال میشود؛ چنانکه قبلاً هم بارها اشاره شده، نشریه یادآوری، بهدنبال مطالب تکراری یا گردآوریشده از اینور و آنور، از اینترنت و یا از سایر نشریات و قراردادن تکههای مطالب روزنامههای دیگر در کنار هم و تکهدوزی! نیست که خود به این مطالب و به این هنر و مهارت دسترسی داریم!
ما در نشریه یادآوری، بهدنبال تحلیل و مطالب جدید و بهروز هستیم اما با اینهمه، باز عزیزانی هستند که این مورد را رعایت نمیکنند و باز نوشتههای تکراری که همه و در همهجا هم، به آن دسترسی دارند و نشر دوباره آن ضروری نیست، ارسال میکنند؛ همان نوشتههایی که به درد ما و مخاطبان نمیخورند و البته اینان انتظار هم دارند مطالبشان حتماً درج شود! و وقتی هم درج نشد، دلخور میشوند و چهبسا قهر هم میکنند! و مورد دیگر در این رابطه، این است که مطالب ارسالی، حتماً بهصورت تایپشده و در شکل وورد و نه به صورت دستنوشته و یا پرینتشده که بهصورت فایل ارسال گردد که قابل ویراستاری هم بوده باشد.
مسرور از این هستیم که نشریه یادآوری با رعایت برخی از شاخصها، توانسته است صاحب ضریب کیفی با نمره 60 شود که درواقع و در این مدتزمان اندک و با این تعداد شماره، نمره خوبی هست و امیدواریم باز با یاری شما مخاطبان و نویسندگان محترم، بتوانیم ضمن حفظ این کیفیت و این سطح از نمره، به مراحل بالاتری هم، دست یابیم. در فضاهای مجازی، منتظرتان هستیم. تا شمارهای دیگر، بهدرود.
- نهجالبلاغه: حكمت شماره 21.
- نهجالبلاغه: حكمت شماره 77.
- نهجالبلاغه: خطبه شماره 42.
- قرآن: سوره بقره، آیه شماره 286.
- قرآن: سوره احقاف، آیه شماره 13.