محمدرضا باقرپور
- داستانک
روباهی که در مرغداری، کار میکرد!
روباهه، چندین سال بود هر نصف شبی و هر آخر هفتهای، به طور مرتب، این کارو با ظرافت تمام انجام…
بیشتر بخوانید » - داستانک
رونمایی از ماشین شاسیبلند فامیل!
چهقدر زیاد و متنوعند تفاخرهایی که اینروزها، در فضاهای مختلف مجازی میبینیم.
بیشتر بخوانید » - داستانک
فرق میان گمشدن عینک آفتابی در ایران و در خارج
سراسیمه، رفتم به همان جایی که نشانم داده بود؛ نشستم در داخل آب؛ یک توری و مانع هم داشت؛ چهقدر…
بیشتر بخوانید » - داستانک
رفتار گرگ
در باغ وحشها، همه حیوانات معمولاً بعد از سپری شدن یک مدتی، به یک آرامشی رسیدهاند؛ آنها، وضعیت موجود را…
بیشتر بخوانید » - داستانک
مادر زیبای من
چندروزی را، بدون ناهار و شام مانديم و غذای درست و حسابی نخورديم تا اينكه، پدرم، مجبور شد راديوی چندموجیاش…
بیشتر بخوانید » - داستانک
راهاندازی رستوران، با پول شبههناک تکدّیگری
چند روز دیگه، ما موندیم؛ حسابی گشتیم و هر روز هم، کباب خوردیم؛ خیلی خوش گذشت. بعد جمعاً ده روز،…
بیشتر بخوانید » - یاداشت روز
کلاهبرداری، از نوع مدرن
برخی از دستگاههای تصفیه آب، ضمن اینکه املاحی رو که برای سلامتی، مفید هستن، به شدت کاهش میدن، همچنین در…
بیشتر بخوانید » - یاداشت روز
آقای مذهبی دوآتشه نماز جماعت برگزارکن
هرکسی که در ابتداء، خود را پاک و دیندار نشان دهد و بر آن پافشاری هم بکند، نه الزاماً بلکه…
بیشتر بخوانید » - یاداشت روز
سوبله!
این کلمات دوبله و سوبله، خیلی مضحک و یک غلط فاحشند. اگر قبول کردهایم که باید دابل را وارد فارسی…
بیشتر بخوانید »